کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیسه اشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
pollen sac
کیسۀ گَرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] محفظهای در بساک که محتوی دانههای گَرده است
-
pneumatocyst
کیسۀ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] شناوری پُر از هوا در برخی از انواع جلبکهای پُرسلولی
-
هم کیسه
لغتنامه دهخدا
هم کیسه . [ هََ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) جمعالمال . دو تن که در مال ، یکدیگر را شریک دانند : یار هم کاسه هست بسیاری لیک هم کیسه کم بُوَد باری .سنائی .
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisebor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میدزدد؛ جیببر.
-
کیسه داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زیستشناسی) kisedārān گروهی از پستانداران که در زیر شکم آنها کیسهای است که بچههای خود را در آن میپرورانند.
-
کیسه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisekeš کسی که در گرمابه بدن مردم را کیسه میکشد؛ دلاک.
-
کیسه کشیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. سُریانی] (زیستشناسی) kisekašiš گیاهی علفی با گلهای سفید و میوهای شبیه کیسهای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار میرفته.
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ) (ص فا.) دزد، جیب بُر.
-
کیسه کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) (اِ.) کارگری که در حمام های همگانی تن مشتریان را شستشو می دهند.
-
ته کیسه
لغتنامه دهخدا
ته کیسه . [ ت َه ْ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش درهم از ته کیسه ٔ شب در میان انداخته .زلالی (از آنندراج ).
-
تهی کیسه
لغتنامه دهخدا
تهی کیسه . [ ت َ / ت ِ / ت ُ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) بی پول . فقیر. آنکه در کیسه چیزی از نقدینه ندارد : از ساغر سپهر تهی کیسه می مخوروز سفره ٔ جهان سیه کاسه نان مخواه . خاقانی .کیسه برانند درین رهگذرهر که تهی کیسه تر آسوده تر. نظامی .تهی کیسه را از گره...
-
گران کیسه
دیکشنری فارسی به عربی
بخيل
-
کیسه دوز
دیکشنری فارسی به عربی
محاسب السفينة
-
کیسه پول
دیکشنری فارسی به عربی
محفظة
-
کیسه هوایی
دیکشنری فارسی به عربی
جيب