کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیسهدرجعبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bag-in-box
کیسهدرجعبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی بستهبندی که در آن مادۀ غذایی را درون کیسه میریزند و درزگیری میکنند و سپس کیسه را در درون جعبه قرار میدهند
-
واژههای مشابه
-
کیسه
لغتنامه دهخدا
کیسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) خریطه که در آن پول و زر نگه دارند. (آنندراج ). خریطه ٔ کوچکی که در آن پول می ریزند و یا در آن نوشتجات و اسنادو کاغذهای کاری را می گذارند و عموماً از ابریشم و پارچه های ظریف دیگر آن را می سازند، و هر خریطه مانندی که در آن چیز...
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی بکر نقیع. وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی کثیره . وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر حارث ، زن مسیلمه ٔ کذاب که بعد او، وی به اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (ع ص ) مؤنث کیّس . (ناظم الاطباء). مؤنث کیّس : امراءة کیسة؛ زنی دارای حسن ادب . (از اقرب الموارد). رجوع به کیّس شود.
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ی َ س َ ] (ع اِ) ج ِ کیس [ کی ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کیس [ کی ] شود.
-
کیسه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرجین، کولهبار ۲. جیب
-
کیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کیس] [قدیمی] kise پارچهای که اطراف آن را دوخته و چیزی در آن بریزند؛ جیب.〈 کیسهٴ صفرا: (زیستشناسی) کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره میشود.
-
کیسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) 1 - پارچه ای که اطراف آن را دوخته باشند تا بتوان چیزی در آن ریخت . 2 - جیب . ؛ ~ دوختن برای چیزی طمع کردن در آن چیز. ؛ از ~ی خلیفه بخشیدن کنایه از: از جیب دیگری یا به حساب دیگری بخشیدن . ؛سر ~ را شل کردن کنایه از: پول خرج کردن .
-
کیسه
دیکشنری فارسی به عربی
حقيبة , قد , کبسولة , کيس , مثانة , محفظة
-
کیسه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kisa طاری: kisa طامه ای: kisa طرقی: kisa کشه ای: kisa نطنزی: kisa
-
کیسه
لهجه و گویش تهرانی
جیب:رفیق کیسه =دوست پولکی، از کیسهات رفته=ضرر میکنی
-
درجعبه گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق