کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیز
/kiz/
معنی
فرشی که از پشم یا کرک میمالند؛ ساکیز؛ نمد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیز
لغتنامه دهخدا
کیز. (اِ) نمد را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی نمد باشد و آن را از پشم مالند، و به عربی لبد گویند. (برهان ). به معنی نمد است که از پشم مالند... (انجمن آرا) (آنندراج ) : کیز نمد باشد و مصحف او کیرکیر به کون تو باد و خفته تو بر کیز.سوزنی (از یادداش...
-
کیز
لغتنامه دهخدا
کیز. (اِخ ) شهری است از حدود مکران به ناحیت سند، و از وی پانید خیزد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 125). نام مشهورترین شهر مکران ، و آن را کیج نیز گویند. (تاج العروس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعضی کیج نیز گویند. از مشهورترین شهرهای مکران و محل ا...
-
کیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kiz فرشی که از پشم یا کرک میمالند؛ ساکیز؛ نمد.
-
کیز
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) نمد.
-
کیز
لهجه و گویش بختیاری
kiz شیارى که بر اثر شخم زدن با گاوآهن در زمین بهوجود آید (براى سهولت آب دادن، هر زمین را به چند تخته و هر تخته را به چند کیز تقسیم مىکنند).
-
واژههای مشابه
-
کیز کمر
لهجه و گویش بختیاری
kiz kamar کیسه چرمى مخصوص نگهدارى ساچمه که بر روى کمربند شکارچى بسته مىشود.
-
واژههای همآوا
-
کیض
واژهنامه آزاد
زیرک ، باهوش
-
کیض
واژهنامه آزاد
زیرک ، باهوش
-
جستوجو در متن
-
کیچ
لغتنامه دهخدا
کیچ . (اِخ ) نام ولایتی است نزدیک سیستان . (برهان ) (از آنندراج ). نام ولایتی در بلوچستان نزدیک مکران . (ناظم الاطباء). رجوع به کیج و کیز شود.
-
کیزون
لغتنامه دهخدا
کیزون . [ کیزْ وَ ] (اِ) پسته ٔ وحشی . فستق بری . بَن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به بَن شود.
-
کیج
لغتنامه دهخدا
کیج . (اِخ ) مستقر پادشاه مکران است . (از حدود العالم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام اشهر مدن مکران ، و آن را کیز نیز گویند. (تاج العروس ، از یادداشت ایضاً). نام شهری و ناحیه ای است در بلوچستان ، و هم اکنون به همین نام معروف است و نزد جغرافی نو...
-
ساکیز
لغتنامه دهخدا
ساکیز. (اِ) نمد را گویند مطلقاً خواه نمد تکیه باشد و خواه غیرنمد تکیه . (برهان ) (آنندراج ). نمد باشد و آن را سیاکیز نامند. (جهانگیری ) (شعوری ). نمد باشد و چون کیز بمعنی نمد آمده شاید که ساکیز نوعی از نمد باشد. (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). لِبد....