کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیر
معنی
(اِ.) اندام تناسلی نر به ویژه انسان که ادرار و منی از طریق سوراخی در سر آن دفع می شود، نره ، ذکَر، قضیب . ؛به ~ گاو زدن در پخش مالی یا چیزی اسراف کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
penis, phallus
-
جستوجوی دقیق
-
کیر
لغتنامه دهخدا
کیر. (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است در بلاد غطفان . (از معجم البلدان ).
-
کیر
لغتنامه دهخدا
کیر. (ع اِ) دمه ٔ آهنگری . ج ، کیار. کیَرة، کیران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خیکی که آهنگر بدان کوره را می دمد، و کوره را که از گل سازند «کور» گویند. (از اقرب الموارد). خیکی که با دمیدن بدان آتش تیز کنند. دَم . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کیر
لغتنامه دهخدا
کیر. [ ک َی ْ ی ِ ] (ع ص ) اسب که در دویدن دنب بردارد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اندام تناسلی نر به ویژه انسان که ادرار و منی از طریق سوراخی در سر آن دفع می شود، نره ، ذکَر، قضیب . ؛به ~ گاو زدن در پخش مالی یا چیزی اسراف کردن .
-
کیر
دیکشنری فارسی به عربی
قضيب
-
جستوجو در متن
-
عجارم
لغتنامه دهخدا
عجارم . [ ع ُ رِ ] (ع ص ) مرد استواراندام . الرجل الشدید. || کیر سخت . (منتهی الارب ). کیر و گفته اند بیخ کیر و گاهی کیر را بدان وصف کنند.
-
cire
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیر
-
kier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیر
-
keir
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیر
-
کیربان
لغتنامه دهخدا
کیربان . (اِ) کیرمان . کیر کاشی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به کیر کاشی ذیل ترکیب های کیر شود.
-
Indian cress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیر هند
-
chirarthritis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیر آرتریت
-
وذاف
لغتنامه دهخدا
وذاف . [ وُ ] (ع اِ) کیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).آلت تناسل . (آنندراج ). ذکر و کیر. (ناظم الاطباء).
-
اکیار
لغتنامه دهخدا
اکیار.[ اَک ْ ] (ع اِ) ج ِ کیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ کیر، به معنی دمهای آهنگران . (یادداشت مؤلف ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به کیر شود.