کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیبو
لغتنامه دهخدا
کیبو. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مرغی است بزرگ ، و آن را دینار هم می گویند، و بعضی گویند مرغکی است کوچک و رنگهای مختلف دارد و آشیانی سازد که گویی از ریسمان بافته اند و از درخت آویزان کند. (برهان ) (آنندراج ). در عربی «تنوط». (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
جستوجو در متن
-
کیتو
لغتنامه دهخدا
کیتو. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مرغ سنگ خوار که بیشتر سنگ ریزه خورد. (فرهنگ رشیدی ). نام پرنده ای است که بیشتر سنگ ریزه خورد، و آن را سنگخوارک گویند، و در فرهنگها بعد از «یا»، «تا» آورده اند و برهان بعدِ «یا» به جای تای مثناة فوقانی بای موحده ٔ تحتانی آورده...
-
کیو
لغتنامه دهخدا
کیو. [ ک َ ] (اِ) به معنی کاهو باشد، و آن تره ای است که خورند و به عربی خس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کاهو را گویند، و آن را کوک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). کاهو که خوردن آن خواب آورد. و در سامی کیبو (به زیادتی بای موحده ) آورده . (فرهنگ رشیدی )...