کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیبنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیبنده
/kibande/
معنی
۱. از راه برگردنده.
۲. روگرداننده: ◻︎ ز اندرز موبد شکیبنده شد / سر از راه سوداش کیبنده شد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیبنده
لغتنامه دهخدا
کیبنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) منحرف شونده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز اندرز موبد شکیبنده شد سر از راه سوداش کیبنده شد .ابوشکور بلخی (از یادداشت ایضاً).
-
کیبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kibande ۱. از راه برگردنده.۲. روگرداننده: ◻︎ ز اندرز موبد شکیبنده شد / سر از راه سوداش کیبنده شد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۹).