کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیان خوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملک کیان
لغتنامه دهخدا
ملک کیان . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهرانرود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 316 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بابا کیان
لغتنامه دهخدا
بابا کیان . [ ] (اِخ ) یکی از یازده قریه ٔ معروف اردکان فارس است . (جغرافیای غرب ایران ص 110). قریه ای است به سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق اردکان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
خانه کیان
لغتنامه دهخدا
خانه کیان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام کوهی است در مازندران . رابینو از این کوه در پاراگراف 31 یادداشت و حواشی کتاب خود نام میبرد. (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 204).
-
جستوجو در متن
-
خوره
لغتنامه دهخدا
خوره . [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ] (اِ) نوری است از جانب خدای تعالی که بر خلایق فایز میشود که بوسیله ٔ آن قادر شوند بریاست و حرفتها و صنعتها، و از این نور آنچه خاص است بپادشاهان بزرگ عالم وعادل تعلق میگیرد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). این کلمه در پهلوی خو...