کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیانا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیانا
/kiyānā/
معنی
۱. طبیعت: ◻︎ همه آزادگی و همت تو / قهر کردهست مر کیانا را (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۲).
۲. هریک از عناصر چهارگانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
natural, nature
-
جستوجوی دقیق
-
کیانا
لغتنامه دهخدا
کیانا. [ ک َ / کیا ] (سریانی ، اِ) طبایع باشد، فیلسوفان کیاناکیان خوانند. (لغت فرس اسدی چ هرن ص 5). طبایع باشد به زبان فلاسفه . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 12). طبایع بود، و کیان نیز خوانند. (صحاح الفرس ). طبایع باشد که حرارت و برودت و رطوبت و یبوست است ...
-
کیانا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ki(e)yānā) (کیان + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به کیان ، ← کیان ؛ به علاوه این واژه (در قدیم) به معنی طبیعت بوده است .
-
کیانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[سُریانی] [قدیمی] kiyānā ۱. طبیعت: ◻︎ همه آزادگی و همت تو / قهر کردهست مر کیانا را (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۲).۲. هریک از عناصر چهارگانه.
-
کیانا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - طبیعت ، اصل هر چیز. 2 - هر یک از طبایع چهارگانه .
-
واژههای مشابه
-
شمعا کیانا
لغتنامه دهخدا
شمعا کیانا. [ ش َ ] (اِ مرکب ) به لغت سریانی سمعالکیان . (مفاتیح ). فن طبیعی (سماع طبیعی ) از آن جهت که اول چیزی است که از وجود آموخته شود و به گوش رسد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به سمعالکیان شود.
-
جستوجو در متن
-
kiyas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیانا
-
kniazi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیانا
-
kniaz
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیانا
-
گیان
لغتنامه دهخدا
گیان . (اِ) عناصر اربعه باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 312) : باد باقی به دولت و عمرش تا موالید و این گیان برجاست . ابوالمعالی (از فرهنگ شعوری ).مخصوص به این فرهنگ است . ظاهراً مصحف کیانا باشد. رجوع به کیانا شود.
-
گیانا
لغتنامه دهخدا
گیانا. (اِ) گیان . عناصر اربعه . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 308). آخشیج . ظاهراً مصحف کیانا باشد. رجوع به همین کلمه شود : همه آزادگی است همت اوقهر کرده ست مر گیانا را. امیرخسرو (از فرهنگ شعوری ).
-
کون
لغتنامه دهخدا
کون . [ ک َ ] (ع مص )بودن . (ترجمان القرآن ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بودن و هست شدن ، و کِیان و کینونة مثل آن است . (منتهی الارب ). کان الشی ٔ کوناً و کیاناً و کینونة؛ حادث شد آن شی ٔ و پدید آمد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بودن و هست شد...
-
آزادگی
لغتنامه دهخدا
آزادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حریت . جوانمردی . اصالت . نجابت . شرافت . مُرُوّت . مکرمت . (دستوراللغة). وارستگی . مردمی : همه آزادگی و همت توقهر کرده ست مر کیانا را. خسروانی یا خسروی .ابوالمظفر شاه چغانیان که بریدبه تیز دشنه ٔ آزادگی گلوی سؤال . منجی...
-
مر
لغتنامه دهخدا
مر. [ م َ ] ( ) حرفی است که به نظر فرهنگ نویسان برای زینت و تحسین کلام یا برای اقامه ٔ وزن در شعر یا برای افاده ٔ حصر و تحدید یا برای تأیید در جمله ذکرمی شود و به عقیده ٔ گروه دیگر از لغت نویسان از جمله کلمات زایده است و حذفش هیچ لطمه ای به جمله نمی...