کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیارنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیارنگ
/kayārang/
معنی
۱. سفید.
۲. پاکیزه.
۳. لطیف.
۴. رنگ پاک و پاکیزه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کیارنگ
لغتنامه دهخدا
کیارنگ . [ ک َ رَ ] (ص مرکب ) رنگ پاکیزه و لطیف . (برهان ) (آنندراج ). رنگ پاک و پاکیزه و لطیف . (ناظم الاطباء). || به معنی سفید هم آمده است .(برهان ) (آنندراج ). سفید. (اوبهی ) (ناظم الاطباء).
-
کیارنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: kiyā rang) پاک ، پاکیزه ، رنگ پاک و پاکیزه ، سفید .
-
کیارنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kayārang ۱. سفید.۲. پاکیزه.۳. لطیف.۴. رنگ پاک و پاکیزه.
-
کیارنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مر.) پاک ، پاکیزه ، لطیف .
-
جستوجو در متن
-
وشی
لغتنامه دهخدا
وشی . [وَ / وَش ْ شی ] (ص نسبی ، اِ) از مردم وش . اهل وش . || ساخته ٔ شهر وش . (فرهنگ فارسی معین ). || جنسی از جامه های فاخر منسوب به شهر وش . نوعی از جامه ٔ ابریشمی . (غیاث اللغات ). قماش لطیفی است که در شهر وش بافند، و به تشدید ثانی هم به نظر آمده ...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد...(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 516). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند. (صحاح الفرس ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جبار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت ایضاً): کیقباد. کیکاوس . کیخسرو. کی لهراسب . کی بشتاسب . ک...