کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ککم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ککم
لغتنامه دهخدا
ککم . [ ک ِ ک ُ ] (اِ) نام درخت شیردار در آستارا و طوالش و کوهپایه ٔ گیلان . و گونه ای است که در تمام جنگلهای شمال از جلگه تا ییلاق میروید. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 207).
-
جستوجو در متن
-
کرکف
لغتنامه دهخدا
کرکف . [ ک ُ ک ُ ] (اِ) نام گونه ای از افرا در زیارت و آن را در طوالش کِکَم و کیکم نامند . (یادداشت مؤلف ). در ارتفاعات جنگلهای شمال میان 1800 تا 2600 متر از سطح دریا یافت می شود. آن را در زیارت کرکف و در طوالش کِکُم می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ...
-
کرب
لغتنامه دهخدا
کرب . [ ک َ ] (اِ) یکی از گونه های درخت افرا که در جنگلهای شمال ایران فراوان است و جزو درختان نواحی مرتفع جنگلهاست . کرف . کرکو. تلین . ککم . کیکم . چیت . که پلت . افرای صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرف
لغتنامه دهخدا
کرف . [ ک َ رَ ] (اِ) نام درخت افراست در پاره ای از نواحی شمال ایران . (از درختان جنگلی ایران ص 81). در کلاردشت نام نوعی افراست . (یادداشت مؤلف ). کرب . کرکو. تلین . ککم . کیکم . چیت . که پلت . (از واژه نامه ٔ گیاهی ص 22). و رجوع به افرا شود.
-
چیت
لغتنامه دهخدا
چیت . (اِ) نام درختی جنگلی از انواع افراست و در تمام جنگلهای شمال ایران از جلگه تا ییلاق میروید. و در نور و کجور مازندران آن را شیردار، در آستارا و طوالش و کوهپایه ٔ گیلان ککم و کیکم ، در لاهیجان و رودسر و شهسوار آج و دردیلمان چیت مینامند. کرب . اولس...
-
لدن
لغتنامه دهخدا
لدن . [ ل َ دُ / ل َ دَ /ل َ دِ / ل ُ ن ُ / ل َ ن ِ ](ع حرف اضافه ، اِ) نزد. و آن ظرف زمان و مکان است . نزدیک . (ترجمان القرآن جرجانی ). صاحب منتهی الارب گوید: و هو ظرف زمانی و مکانی غیر متمکن بمنزلة عند و دخل علیه من وحدها قوله تعالی من لدنا و جاءَت...
-
افرا
لغتنامه دهخدا
افرا. [ اَ ] (اِ) بزبان مازندری نام درختی است معروف . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). درختی از تیره ٔ افراها جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه ای که در باغها و جنگلها می روید. اسپندان . اسفندان . بوسیاه . (فرهنگ فارسی...