کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کژ نشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کج
لغتنامه دهخدا
کج . [ ک َ ] (ص ) نقیض راست باشد که آن خم و معوج و ناراست است . (برهان ). ضد راست و آن را کژ نیز گویند. (آنندراج ). خم . خمیده . نار است . معوج . پیچیده . منحرف . (ناظم الاطباء). کژ. (یادداشت مؤلف ). مقابل راست . مقابل آخته : هیچ کج هیچ راست نپذیرد....
-
غژیدن
لغتنامه دهخدا
غژیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) نشسته به راه رفتن ، چنانکه طفلان و مردمان شل به راه روند. (از برهان قاطع) (آنندراج ). به زانو و دست و سرین رفتن کودک . (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نشسته به سرین راه رفتن است به طور اطفال .(غیاث اللغات ). نشسته ر...
-
چنگلوک
لغتنامه دهخدا
چنگلوک . [ چ َ گ َ ] (ص ) کسی باشد که دست و پایش سست شده باشد و کژ. (فرهنگ اسدی ). آدمی و حیوان دیگر که دست و پای او کج و ناراست باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از اوبهی ) (غیاث اللغات ) : ای غوک چنگلوک چو پژمرده برگ...
-
چسپیدن
لغتنامه دهخدا
چسپیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) اتصال یافتن جسمی باشد بجسمی دیگر که انفصال آن مشکل بود. (برهان ) (آنندراج ). اتصال یافتن و متصل شدن . (ناظم الاطباء). وصل شدن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام ). چفسیدن . چپسیدن . بشلیدن . دوسیدن . ملصق شدن . التصاق . التساق . الت...
-
طوغان
لغتنامه دهخدا
طوغان . (اِخ ) شحنه ٔ قهستان و از امرای سخن سنج و زیرک مغول و از مقربین درگاه ارغون و همان کسی است که خواجه وجیه الدین هنگام حساب خواستن ارغون از او به صوابدید ناصحان ابیات ذیل را به وی نوشت :چون ز نو بردم جوابی گردش گردون پیرمشک من کافور گشت وارغوان...
-
گردن
لغتنامه دهخدا
گردن . [ گ َ دَ ] (اِ) پهلوی گرتن ، کردی گردن ، افغانی وبلوچی گردن ، وخی و شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معروف است و به عربی جید و عنق خوانند. (برهان ). ج ، گردنها. رَقَبَه . مَطنَب . عَطَل . (منتهی الارب ). یال . (فرهنگ ...
-
دم
لغتنامه دهخدا
دم . [ دُ ] (اِ) دمب . ذنب . ذنابی . و در شعر گاهی به تشدید میم آید. (یادداشت مؤلف ). عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد. و آن از تعداد مهره های استخوان در دنبالچه بوجود آمده است . انتهای دم به شکل دسته ای مو در پشت پاها آویخته بود و در پر...
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) برسوی سقف که بر از آن سقف دیگر نباشد. طرف بیرونی سقف خانه . (غیاث اللغات ). طرف بیرونی سقف خانه ، و بعضی طرف درونی خانه را گفته اند به قرینه ٔ پشت بام . (برهان قاطع) (آنندراج ). ظاهر سقف از برسوی . سقف خانه از بیرون سو.(یادداشت مؤلف ). بر...
-
ملک
لغتنامه دهخدا
ملک . [ م ُ ] (ع اِ) پادشاهی . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم . (حدیث ).که را بویه ٔ وصلت ملک خیزدیکی جنبشی بایدش آسمانی . دقیقی .با قلم چونکه تیغ یار کنی درنمانی ز ملک هفت اقلیم . اب...
-
تخته
لغتنامه دهخدا
تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پارچه ٔ چوب . (آنندراج ). قطعه ٔ چوب پهن و صاف و مسطح که چندان ستبر نباشد. (ناظم الاطباء). تختج معرب آن . (از منتهی الارب ). چوب به پهنابریده ٔ مسطح وعریض ، ساختن کشتی ، صندوق ، کرسی ، تخت ، در، تابوت ، پوشش سقف گور، جعب...
-
چین
لغتنامه دهخدا
چین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان ). انجوغ که بر اندام از لاغری و پیری پیدا آید. (اوبهی ). گره چنانکه در موی یا ابروی . پیچ...
-
نقش
لغتنامه دهخدا
نقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطیف دارد نقش به برِدو رخانْت هست خراش . رودکی .که بر آب و گل نقش ما یاد کردکه ماهار در بینی ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ینالتگین . وی از سالاران دوره ٔ غزنوی است . نخست خازن سلطان محمود و در همه سفرهای این پادشاه با او بود و خدمتهای نیکو کرد سپس در زمان سلطان مسعود در دوم شعبان سنه ٔ 422 هَ . ق . خلعت سالاری هندوستان پوشید و خواجه احمد حسن میمن...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
درد
لغتنامه دهخدا
درد. [ دَ ] (اِ) وجع. الم . تألم . هو ادراک المحسوس المنافی ، من حیث هو مناف . (یادداشت مرحوم دهخدا). درد، خبر یافتن است ازحال ناطبیعی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رنج تن و رنج روح و رنج دل و آزار و وجع و الم . (ناظم الاطباء). رنج شدید عضوی یا عمومی که ...