کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کژاغند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کژاغند
/kažāqand/
معنی
کجآکند؛ نوعی جامه که میان آستر و رویۀ آن ابریشم خام میگذاشتند و هنگام جنگ بر تن میکردند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کژاغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کژاکند، کژاگند، کژاگن، قزاکند› [قدیمی] kažāqand کجآکند؛ نوعی جامه که میان آستر و رویۀ آن ابریشم خام میگذاشتند و هنگام جنگ بر تن میکردند.
-
کژاغند
فرهنگ فارسی معین
(کَ غَ) (اِ.) = کژآگند. کج آکند: جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه از ابریشم پر کرده و روزهای جنگ به تن می کردند.
-
واژههای مشابه
-
کژآغند
لغتنامه دهخدا
کژآغند. [ ک َغ َ ] (اِ مرکب ) (از: کژ+آغند= آکند، آکنده ). کج آغند. کج آکند. قزاکند. کژاکند. قزاغند معرب آن . کزاغند وکزغند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کژآگند. گژآگندش . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جامه ای باشد که درون آن را بجای پنبه ابریشم پرکنند و بخ...
-
واژههای همآوا
-
کژآغند
لغتنامه دهخدا
کژآغند. [ ک َغ َ ] (اِ مرکب ) (از: کژ+آغند= آکند، آکنده ). کج آغند. کج آکند. قزاکند. کژاکند. قزاغند معرب آن . کزاغند وکزغند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کژآگند. گژآگندش . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جامه ای باشد که درون آن را بجای پنبه ابریشم پرکنند و بخ...
-
جستوجو در متن
-
کژآکند
لغتنامه دهخدا
کژآکند.[ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) کژآغند. رجوع به کژآغند شود.
-
کژآگین
لغتنامه دهخدا
کژآگین . [ ک َ ] (اِ مرکب ) کژآگند. همان جامه که برای حفظ تن به زیر زره پوشند و میان ابره و آستر آن کژآگنده دوخته اند. (آنندراج ). کژاغند. رجوع به کژاغند شود.
-
کژآگند
لغتنامه دهخدا
کژآگند. [ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) کژآغند است که جامه ٔ کژ آکنده ٔ روز جنگ باشد. (برهان ). جامه ای که برای حفظ تن به زیر زره پوشند و میان ابره و آستر آن کژآگنده دوخته اند. (آنندراج ).کژاغند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کژاغند شود.
-
کزاغند
لغتنامه دهخدا
کزاغند. [ ک َ غ َ ](اِ مرکب ) قزاکند. کژآکند. کژآغند. کجاغند. جامه ای که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند. || نهالی . توشک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قزاکند و کژآکند و کژاغند شود.
-
کژآغندش
لغتنامه دهخدا
کژآغندش . [ ک َ غ َ دِ ] (اِ مرکب ) به معنی کژآغند است که جامه ٔ روز جنگ باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کژ آغند شود.
-
قزاگند
فرهنگ فارسی معین
(قَ گَ) (اِ.) 1 - خفتان ، لباس جنگ . 2 - نهالی ، توشک . کژاغند و قزاگند و کزاگند و کجاکند نیز گفته می شود.
-
کژآگندش
لغتنامه دهخدا
کژآگندش . [ ک َگ َ دِ ] (اِ مرکب ) کژاغندش است که برگستوان باشد. (برهان ) کژاغند است که جامه ٔ روز جنگ باشد. (آنندراج ). ظاهراً «ش » ضمیر را در بیتی از این قبیل (از کمال الدین اسماعیل ) جزو کلمه محسوب داشته اند : اندران روز ز بیم تو چو کرم پیله کفن خ...
-
آکند
لغتنامه دهخدا
آکند. [ ک َ ] (ن مف مرخم ) مخفف آکنده ، در کلمات مرکبه چون پشم آکند، جوزآکند، قزآکند، کژآکند، سحرآکند، سیم آکند : نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند. رودکی .هزاران گوی سیم آکند گردان که افکند اندر این میدان اخضر. ناص...