کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کچیرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کچیرده
لغتنامه دهخدا
کچیرده . [ ک َ دَ / دِ / ک ُ چ َ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی کچیر است که سرکرده و پیشوای مردمان باشد. (برهان ). رئیس و بزرگ اهل ده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). کجیر. کجیرده . رجوع به کچیر و کجیرده شود.
-
جستوجو در متن
-
کچیر
فرهنگ فارسی معین
(کَ چِ) (اِ.) پیشوا، سرکرده ، کچیرده هم گفته شده .
-
کجیرده
لغتنامه دهخدا
کجیرده . [ ک ُ دَ / دِ / ک ُ ج َ دَ / دِ ] (اِ) پیشوا و سرکرده ٔ مردمان باشد. (برهان ) (آنندراج ). کچیرده . (از برهان ) (از آنندراج ). امام . رئیس . (یادداشت مؤلف ).