کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کچول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کچول کردن
لغتنامه دهخدا
کچول کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قر دادن . قر دادن کون را. (یادداشت مؤلف ). جنبانیدن سرین . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رقص کمر.- کون و کچول کردن ؛ قر دادن در سرین ، گاه ِ رقص . (یادداشت مؤلف ) : شربتی از این (آب مخمر انگور) بخونی دادند چون ...
-
واژههای مشابه
-
کِچَوُل
لهجه و گویش گنابادی
kechouwl در گویش گنابادی به معنی الاف ، معطل ، مشغول و سرگرم ، امید واهی
-
کَچول ،ک.ن کچول
لهجه و گویش تهرانی
قِر دادن
-
کچول و کچل
لغتنامه دهخدا
کچول و کچل . [ ک َ ل ُ ک َ چ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به کچول و رجوع به کچل شود : زین کچول و کچل سری چندندکه به ریش جهان همی خندند.اوحدی .
-
کچول و کشمیر
لغتنامه دهخدا
کچول و کشمیر. [ ک َ ل ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) کون و کچول . (یادداشت مؤلف ) : جان از ره کون کنی و سازی در کندن جان کچول و کشمیر.سوزنی .
-
اصول و کچول
لغتنامه دهخدا
اصول و کچول . [ اُ ل ُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنبانیدن سرین در رقص . (آنندراج ).
-
کَچول و کَچَل
فرهنگ گنجواژه
کچل.
-
جستوجو در متن
-
قر آمدن
لغتنامه دهخدا
قر آمدن . [ ق ِم َ دَ ] (مص مرکب ) کون و کچول کردن . کون چرخاندن .
-
کاچول
لغتنامه دهخدا
کاچول . (اِ) کاجول . کچول . رقص . کون و کچول . کون جنبانیدن باشد یعنی حرکت دادن سرین بوقت رقصیدن و مسخرگی کردن . (برهان ) : از آن جمله پنجاه من بار کردچو رقاص کاچول بسیار کرد.(دستورنامه ٔ نزاری قهستانی چ روسیه ، 1923).
-
سمسول ورزیدن
لغتنامه دهخدا
سمسول ورزیدن . [ س َ وَ دَ ] (مص مرکب ) بیشرمی کردن . شوخی کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : تا به پنج رسید [ شربت شراب ] نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند. (راحة الصدور راوندی ).
-
رقصیدن
لغتنامه دهخدا
رقصیدن . [ رَ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از رقص عربی . پای کوفتن . بازیگری کردن . کون و کچول کردن . پای بازی کردن . وشتن . (یادداشت مؤلف ). حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن . پای کوفتن . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : چه برای کر بزنی چه برای...
-
قر
لغتنامه دهخدا
قر. [ ق ِ ] (اِ) || دلال . ادا. لوندی . کرشمه و ناز. عشوه با تمام بدن . حرکات که در هنگام غمزه و ناز بر کمر وارد کنند. (ناظم الاطباء). || آرایش و زینت که زن کند.- قر آمدن ؛ قر دادن .- قر دادن ؛ کون و کچول کردن . حرکت دادن اندام بدن با اصول .- قر گر...
-
سبک شدن
لغتنامه دهخدا
سبک شدن . [ س َ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم وزن شدن . سبک گردیدن . || خوار و خفیف شدن . خفیف گشتن . خفوف . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). تخافف . توقان . توق . (منتهی الارب ) : شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن و سرود گفتن و کون و کچول ...