کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باغ کچه
لغتنامه دهخدا
باغ کچه . [ ک ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 48 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 10 هزارگزی راه فرعی بم به عنبرآباد واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 400 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین می...
-
کُجی، کُچه
لهجه و گویش تهرانی
مهره آبی رنگ یا خرمهره جهت نظرقربانی
-
واژههای همآوا
-
کَچه
لهجه و گویش تهرانی
قاشق چوبی دسته کوتاه
-
جستوجو در متن
-
کجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kaje = کچه
-
کچویه
واژهنامه آزاد
معنای کچه یا پناهگاه امن
-
کاجه
لغتنامه دهخدا
کاجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) کاچه . کچه . رجوع به کاچه شود.
-
داوین
لغتنامه دهخدا
داوین . (اِ) یکی ازجامه های زنان (در ردیف شاما کچه و پیراهن ). داون .
-
کجه
لغتنامه دهخدا
کجه . [ ک َج ْ ج َ ] (اِخ ) قصبه ای بوده است نزدیک چالوس که به نام های کچه و کجو و کجویه یا کچو نیزنامیده شده است . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران ص 27 و 154 و ترجمه ٔ آن ص 50 و 205 و نیز رجوع به کچه شود.
-
کجه ماهی
لغتنامه دهخدا
کجه ماهی . [ ] (اِ مرکب ) اسم دیلمی دلفین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کچه . ماهی بینی دراز. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل دلفین ).
-
توز
لغتنامه دهخدا
توز. (ع اِ) طبیعت و خلق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || چوب بازی کچه . || درختی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
-
انگشتربازی
لغتنامه دهخدا
انگشتربازی . [ اَ گ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) نوعی بازی (قمار) با انگشتر. نوعی بازی خانگی زنان و کودکان . کچه بازی . بازییست که دختران و زنان بیشتر در خانه برای سرگرمی می کنند. (ازیادداشتهای مؤلف ). و رجوع به انگشتری باختن شود.
-
کچویه
واژهنامه آزاد
این روستا در کنار خرمنکوه ودامنه این کوه بزرگ قرار گرفته که در زمان لطفعلی خان زند یکی از گذرگاههای وی در بین راه شیراز -کرمان بوده است که بدلیل موقعیت ان را کچه جائی که شکارچیان جهت صید شکار قرار میگرفتند به معنی پناهگاه امن نامگذاری شده است
-
کاچه
لغتنامه دهخدا
کاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ)زنخ باشد و شیرازیان کچه خوانند. (جهانگیری ). || بمعنی چانه و زنخ باشد که موضع برآمدن ریش است . (برهان ). کاجه . چانه . ذقن . || بمعنی خوشی و طرب آمده است . زراتشت بهرام گفته : چو نامه نزد «چنگرنگهاچه » آمددلش در شادی و در کاچ...
-
کجه
لغتنامه دهخدا
کجه . [ ک َج َ / ج ِ ] (اِ) کجة. کچه .انگشتری بی نگین که بدان شبها بازی کنند و کجه بازی همان بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. (حاشیه ٔ دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045) : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه هنگامه ٔ شب ...