کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کپکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کپکی
معنی
(کَ پِ) (ص .) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول ، تیموریان و صفویان متداول بود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کپکی
لغتنامه دهخدا
کپکی . [ ک َ پ َ ] (ص نسبی ) کپک ساز. || کپک فروش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کپک ساز شود.
-
کپکی
لغتنامه دهخدا
کپکی . [ ک َ پ ِ ] (اِ) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول و تیموریان و صفویان متداول بود. (فرهنگ فارسی معین ). قسمی مسکوک بوده است . (یادداشت مؤلف ) : اوقافی که بر آن بنا مقرر نموده تخمیناً پانصد تومان رایج کپکی باشد. (دولتشاه ذیل ترجمه ٔ احوال ترجم...
-
کپکی
فرهنگ فارسی معین
(کَ پِ) (ص .) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول ، تیموریان و صفویان متداول بود.
-
واژههای مشابه
-
تراورس کپکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند کپکی
-
تراورس سرو کپکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند سرو کپکی
-
peaky tie
ریلبند سرو کپکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلبندی تهیهشده از چوب درخت سرو کپکزده متـ . تراورس سرو کپکی
-
dotty tie
ریلبند کپکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی ریلبند چوبی که قارچ بر روی آن رشد کرده باشد متـ . تراورس کپکی
-
جستوجو در متن
-
Penicillium
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Penicillium، قارچ کپکی سبز
-
کپک ساز
لغتنامه دهخدا
کپک ساز. [ ک َ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه کپک سازد. کپکی . آنکه مخمر درست کند. رجوع به کپکی شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) نوکر مولانا قطب الدین که از جانب امیر تیمور، آنگاه که متوجه روم بود، جهت استخلاص اموال شیراز و افراغ محاسبات آن ولایت تعیین شد و مولوی بدان جانب شتافته ببهانه ٔ نثار و پیشکش مبلغ سیصدهزار دینار کپکی از رعایا و محترفات بستاند و م...
-
کسور
لغتنامه دهخدا
کسور. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کسر[ ک َ / ک ِ ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کسر شود. || پاره ای اعداد مانند نصف و ثلث و ربع و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). کسرها و عددهای کسری . (ناظم الاطباء). || کمی ها و نقصانها : وجه سیصدهزار د...
-
پیراحمد خوافی
لغتنامه دهخدا
پیراحمد خوافی . [ اَ م َ دِ خوا / خا ] (اِخ ) خواجه غیاث الدین . وی در سال 820 هَ . ق . به اتفاق خواجه احمد داود وزارت خاقان سعیدمیرزا شاهرخ بن امیرتیمور گورکانی یافت و در سال 857 میرزاابوالقاسم بابر بعلت رنجشی که ازو در خاطر داشت ویرا مؤاخذت کردو ب...
-
شاه عاشق
لغتنامه دهخدا
شاه عاشق . [ ش ِ ] (اِخ ) نام شاعر صوفی مسلک که در دوره ٔ شاه شیخ ابواسحاق اینجو شعر به لهجه ٔ شیرازی میگفت و بر در مسجد عتیق شیراز دکه ای داشت که در آن شیرینی وقند و نبات میفروخت روز جمعه ای که شیخ ابواسحاق از نماز فراغت حاصل کرد و از مسجد بیرون آمد...