کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
sheds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سایبان، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
-
shed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهنه، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
-
سقيفة
دیکشنری عربی به فارسی
ساباط , چارطاقي , کبوتر خانه , اطاقک بالا ي بام , هشتي , سرپوشيده , دالا ن , ايوان , رواق , ريختن , انداختن افشاندن , افکندن , خون جاري ساختن , جاري ساختن , پوست انداختن , پوست ريختن , برگ ريزان کردن , کپر , الونک
-
چپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čapar ۱. دیواری که از چوب و علف و شاخههای درخت درست میکنند؛ پرچین.۲. نرده.۳. کلبۀ کوچکی که از شاخههای درخت و گیاههای خشک درست میکنند؛ کپر.۴. گروهی انسان یا حیوان که دایرهوار گرد آمده و حلقه زده باشند.۵. وسیلهای در دستگاه پارچهبافی و نوا...
-
گبر
لغتنامه دهخدا
گبر. [ گ َ ب َ ] (اِ) خیمه که به یک ستون بر پای کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : شاه حلوا گر کند ییلاق در صحرای خوان خرگهش کاک است و مین خیمه و گیپا گبر. بسحاق اطعمه .مؤلف گوید که : در فرهنگها چنین نوشته اما بخاطر میرسد که کبر به کاف عربی و ب...
-
جایدر
لغتنامه دهخدا
جایدر. [ دَ ] (اِخ ) محلی است در لرستان . (مرآت البلدان ج 4 ص 135). دهی است از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. در 15 هزارگزی جنوب ملاوی و 17 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیشمک واقع شده و محلی جلگه و گرمسیرو مالاریائی است که 200...
-
چپر
لغتنامه دهخدا
چپر. [ چ َ پ َ / چ َپ ْ پ َ ] (اِ) خانه و دیواری باشد که از چوب و علف سازند. (برهان ). دیواری که از چوب و علف و نی سازند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).خانه و دیواری که از علف و نی سازند. (جهانگیری ).خانه و دیواری باشد که از چوب و علف و نی سازند. (آنندر...
-
پرچین
لغتنامه دهخدا
پرچین . [ پ َ ] (اِ مرکب ) دیوارگونه ای که از ترکه یا نَی و برگ و عَلَف بر گرد باغ و مزرعه کنند. خار و شاخ درخت که بر سر دیوارهای باغ نهند حراست آنرا. چوبهای سرتیز و خاری که بر سر دیوارها نصب کنند. حصاری باشد که از خار و خلاشه و شاخ درختان بر دور باغ...
-
دوده
لغتنامه دهخدا
دوده . [ دو دَ / دِ ] (اِ) (دود + ه ، پسوند اتصاف ) دودمان . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خاندان . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ). خانواده . (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (آنندراج ). خویش . (غیاث ). طایفه و قبیله . (ناظم الاطباء).فصی...
-
جبال البارز
لغتنامه دهخدا
جبال البارز. [ ج ِ لُل ْ رِ ] (اِخ ) سلسله کوههایی است که در نزدیکی شهر روذان در نواحی کرمان و بلوچستان قرار دارد. در این کوهها معادن نقره و مس وجود دارد و ساکنان آن کردند و تعداد آنان بیشمار است و در بی باکی و دلیری کم نظیرند و طائفه ٔ بلوص (بلوچ ) ...
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِ) میوه ای است از طایفه ٔ کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز واستوانه ای شکل و گواراست و خیارشنگ که کم عطرتر و درازتر و با انحناء و چندان گوارا نیست و هر دو ا...