کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِنُو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کِنُو
لهجه و گویش گنابادی
kenouw در گویش گنابادی این واژه را برای کلمه شاه دانه استفاده می کنند.نکته جالب دیگر اسم علمی این گیاه می باشد که کانابینوید است.
-
واژههای مشابه
-
کنو
لغتنامه دهخدا
کنو. [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ) بنگ را گویند وبه عربی ورق الخیال خوانند. (برهان ). کنب و کنف است که بنگ باشد و تخم آن را کنودانه و شاه دانه گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). کنب . (فرهنگ رشیدی ). اسم فارسی ورق الخیال است . (فهرست م...
-
کنو
لغتنامه دهخدا
کنو. [ ک ُ نُو ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سروستان است که در شهرستان شیراز واقع است و 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
کنو
فرهنگ فارسی معین
(کَ نَ) (اِ.) کنف .
-
واژههای همآوا
-
کنو
لغتنامه دهخدا
کنو. [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ) بنگ را گویند وبه عربی ورق الخیال خوانند. (برهان ). کنب و کنف است که بنگ باشد و تخم آن را کنودانه و شاه دانه گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). کنب . (فرهنگ رشیدی ). اسم فارسی ورق الخیال است . (فهرست م...
-
کنو
لغتنامه دهخدا
کنو. [ ک ُ نُو ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سروستان است که در شهرستان شیراز واقع است و 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
کنو
فرهنگ فارسی معین
(کَ نَ) (اِ.) کنف .
-
جستوجو در متن
-
Prince Fumimaro Konoe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاهزاده فومیمارو کنو
-
کبودانه
لغتنامه دهخدا
کبودانه . [ ک ُ ن َ ] (اِ مرکب ) به فارسی اسم شهدانج است . (فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً مصحف کنودانه باشد از: کنو (= کنف ) + دانه . رجوع به کُبودان و کنودانه شود.
-
کنودان
لغتنامه دهخدا
کنودان . [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ مرکب ) از: کنو + دان (دانه ) = کنودانه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). شاهدانه که تخم بنگ است . (برهان ) (آنندراج ). شهدانه . (فهرست مخزن الادویه ). کنودانه . (ناظم الاطباء). رجوع به کنودانه شود.
-
کشو
لغتنامه دهخدا
کشو. [ ک َ ش َ ] (اِ) کَشَف که لاک پشت و سنگ پشت است . (برهان ) (رشیدی ). سلحفاة. (یادداشت مؤلف ). || برج چهارم از بروج فلکی که برج سرطان باشد. (ناظم الاطباء). || گیاهی را گویند که از آن طناب و رسن تابند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || بیدانجیر که عربا...
-
افزار
لغتنامه دهخدا
افزار. [ ] (اِخ ) محلی است بمساحت 62هزار گز در 15هزار گز از قریه ٔ نیم ده الی تنگه کلا و از من کنو الی کردل . حدود آن از شمال بلوک قیر و کارزین از مشرق جویم از جنوب خنج از مغرب محله اربعه است . هوایش گرم محصولاتش غلات ، پنبه ، برنج ، تنباکو، خرما و م...