کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِلَنْگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کِلَنْگی
لهجه و گویش گنابادی
kelangi در گویش گنابادی به معنای دستکاری کردن چیزی میباشد.
-
واژههای مشابه
-
کلنگی
لغتنامه دهخدا
کلنگی . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیریک است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کلنگی
لغتنامه دهخدا
کلنگی . [ ک ُ ل َ ] (ص ) به معنی طامع و حریص باشد. (برهان ) (آنندراج ) : کلنگی می زندچون شیر جنگی کلنگی نه که او باشد کلنگی .نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 254).یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس یکی کلنگی گوید یکی چه ؟ خوزی خوار. کمال اسماعیل .|| (ص نسبی ...
-
کلنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان ).
-
کُلُنْگی
لهجه و گویش گنابادی
kolongi در گویش گنابادی به معنای خانه خرابه ، خانه های قدیمی و خانه هایی که مالک آنها را رها کرده و از انتفاع بردن از آنها اِعراض کرده است را گویند.
-
کلنگی
لهجه و گویش تهرانی
خانه کهنه که باید خراب و نوسازی شود
-
حسن کلنگی
لغتنامه دهخدا
حسن کلنگی . [ ح َ س َ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 10هزارگزی جنوب درمیان به 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی درمیان به سربیشه . کوهستانی ، معتدل . سکنه ٔ آن 11 تن شیعه . زبان ، فارسی . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
کلنگی،کلنگ
لهجه و گویش تهرانی
سست،بدرد نخور
-
spit excavation
کاوش نیشکلنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] روشی مرسوم در کاوشهای باستانشناختی که در آن هر بار قشری به ضخامت پنج تا ده سانتیمتر بهدلخواه از سطح کار برداشته میشود
-
واژههای همآوا
-
کلنگی
لغتنامه دهخدا
کلنگی . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیریک است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کلنگی
لغتنامه دهخدا
کلنگی . [ ک ُ ل َ ] (ص ) به معنی طامع و حریص باشد. (برهان ) (آنندراج ) : کلنگی می زندچون شیر جنگی کلنگی نه که او باشد کلنگی .نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 254).یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس یکی کلنگی گوید یکی چه ؟ خوزی خوار. کمال اسماعیل .|| (ص نسبی ...
-
کلنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان ).
-
کُلُنْگی
لهجه و گویش گنابادی
kolongi در گویش گنابادی به معنای خانه خرابه ، خانه های قدیمی و خانه هایی که مالک آنها را رها کرده و از انتفاع بردن از آنها اِعراض کرده است را گویند.