کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کز
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - تنگی چیزی . 2 - (عا.) انسان یا جانوری که به کنجی خزیده و در خود فرو رفته باشد.
-
کِزّ
لهجه و گویش تهرانی
بوی پشم سوخته ،فرد افسرده
-
کز خوردن
لغتنامه دهخدا
کز خوردن . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سوختن پشم و پرز پارچه های پشمی و موی سر و مانند آن . رجوع به کز دادن و کز شود.
-
کز دادن
لغتنامه دهخدا
کز دادن . [ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بر آتش گرفتن تا موی او بسوزد. سوختن پرز پارچه های پشمی و موها و پرهای ریزه ٔ مرغ پرکنده و مانند آن . تشویط. (یادداشت مؤلف ). سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور در روی آتش پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرها...
-
کز کردن
لغتنامه دهخدا
کز کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را جمع کرده نشستن ، چنانکه کسی در سرما یا مرغی که شپشه دارد. جمع نشستن . چون محزونی یا بیماری در خود فرو رفته نشستن چنانکه مرغ آبله گرفته یا شپشه زده نشیند. مانند مرغی در زیر باران مانده خود را گرد وگردن را میا...
-
کانی کز
لغتنامه دهخدا
کانی کز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع دریازده هزارگزی شمال خاوری سردشت و یک هزارگزی خاور شوسه ٔ سردشت به مهاباد. ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی معتدل سالم و دارای 96 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و...
-
کز دادن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور است در روی آتش ، پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور. 2 - سوزاندن مو (مطلقاً).
-
چاه کز
لغتنامه دهخدا
چاه کز. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «یکی از منازل عرض راه هرات به قندهار است که در خاک افغانستان ، در چهارده فرسخی فراه و سمت جنوب شرقی آن واقع شده . آبادانی ندارد، هوایش در تابستان بشدت گرم میشود و در سنوات خشکسالی شدت حرارت هوا و وزش باد سا...
-
چاه کز
لغتنامه دهخدا
چاه کز. [ ک َ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان آباده ٔ طشتک بخش نی ریز شهرستان فسا که در 36 هزارگزی شمال باختری نی ریز واقع شده و 18 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ قرائی میباشند و ییلاق قشلاق میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
تُمّ کِز
لهجه و گویش بختیاری
tomme-kez طعم سوختگى شیر هنگامى که ته ظرف آن بسوزد kez .
-
کِز دادن
لهجه و گویش بختیاری
kez dâdan کِز دادن، سوزاندن پرهاى ریز باقىمانده بر تن مرغ پر کنده، سوزاندن پشم کلهپاچه، سوزاندن الیاف پارچه براى تشخیص درصد پشم آن.
-
کِز کِردن
لهجه و گویش بختیاری
kez kerdan کز کردن، غمگین به کنارى نشستن یا ایستادن.
-
کز دادن
لهجه و گویش تهرانی
سوزانیدن سطحی
-
کِز خوردن
لهجه و گویش تهرانی
سوختن،پژمردن
-
کِز دادن
لهجه و گویش تهرانی
سوزاندن پشم،اذیت کردن