کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کِتَابِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کِتَابِي
فرهنگ واژگان قرآن
نوشته ي من - نامه ي من
-
واژههای مشابه
-
کتابی
لغتنامه دهخدا
کتابی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) شرعاً کافری است که به پاره ای از کیشهای کتابهای منسوخ متدین باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). کافر کتابی که دین منسوخ دارد. (غیاث اللغات ) : از علم رهی به معرفت پیدا کن مانند کتابی که مسلمان گردد. جلال سیادت (از آنندراج ). |...
-
کتابی
لغتنامه دهخدا
کتابی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کتاب . از کتاب . (یادداشت مؤلف ). || همانند کتاب . غیرقطور. شکم برنیامده . میان باریک .- کتابی ایستادن ؛ همانند کتاب تنگ هم قرار گرفتن چنانکه برآمدگی و قطر پیدا نکند. || (اِ) قسمی ظرف شیشه ٔ شبیه به بغلی که شکم آن ...
-
کتابی
لغتنامه دهخدا
کتابی . [ ک ُت ْ تا ] (ص نسبی ) منسوب به کُتّاب بمعنی مکتب و دبستان . (غیاث اللغات ).
-
کتابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کتاب) [عربی. فارسی] ketābi ۱. نوشتاریمانند: سخن کتابی.۲. دارای شکل تخت و کتابمانند: باتری کتابی.۳. (اسم) ظرف شیشهای با دهانۀ باریک و بدنۀ مکعبمستطیل برای نوشیدنیهای الکلی؛ بغلی.۴. (قید) [مجاز] کنار هم و بدون فاصله.۵. (اسم، صف...
-
کتابی
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) منسوب به کتاب : کافر کتابی . 2 - (اِ.) نوعی شیشة مخصوص مشروب ؛ بغلی .
-
کتابی
دیکشنری فارسی به عربی
ادبي , مثقف
-
کتابی زدن
لغتنامه دهخدا
کتابی زدن . [ ک ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدن شراب از کتابی . (فرهنگ فارسی معین ) : یک دو کتابی بزن از دست پیرتا خبر از سر کتابت دهد. حبیب خراسانی (از فرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کتابی شود.
-
کافر کتابی
لغتنامه دهخدا
کافرکتابی . [ ف ِ / ف َ رِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کافری است که امت پیغمبری باشد مثل یهود و نصاری و منکر دین محمدی (ص ) باشد. (آنندراج ) : ز خط صفحه ٔ رویش نظر نمیگیرم بکوی عشق چو من کافر کتابی نیست . ملامفید بلخی (از بهار عجم ).رجوع به اهل کتا...
-
notebook computer
رایانۀ کتابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رایانۀ شخصی کوچک و سبک و قابلِحمل که معمولاً به اندازۀ یک کتاب باشد
-
ابوبکر کتابی
لغتنامه دهخدا
ابوبکر کتابی . [ اَ بو ب َ رِ ک ِ ] (اِخ ) یکی ازدانشمندان مصر. وی در هیئت و نجوم بصیر بود و المنهج الحنیف تألیف اوست . به سال 1051 هَ . ق . درگذشت .
-
بی کتابی
لغتنامه دهخدا
بی کتابی . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی کتاب (در تداول عامه ). صفت بی کتاب . بی دینی . لاکتابی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کتاب شود.
-
یکی از چهار کتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
دیکشنری فارسی به عربی
انجيل