کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُندرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کندرو
لغتنامه دهخدا
کندرو. [ ک ُ ] (اِ) مصطکی . (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). کندر. (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم هندی کندر است . (فهرست مخزن الادویه ) : به غلمه ٔ طبقات طبق زنان سرای به آبگینه و مازو و کندرو و گلاب . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 55).وقت انداختن بخور کندرو در...
-
کندرو
لغتنامه دهخدا
کندرو. [ ک ُ رَ / رُ ] (نف مرکب ) بطی ءالسیر. مقابل تندرو. دیررو. گران رو. آنکه کندرفتار بود. آنکه در کارها بطی ٔ بود : بشد بخت ایرانیان کندروشد آن دادگستر جهاندیده زو. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 281).چو جمشید را بخت شد کندروبه تنگ آوریدش جهاندار نو....
-
کندرو
لغتنامه دهخدا
کندرو. [ ک ُ رَ] (اِخ ) نام وزیر ضحاک . (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری )(آنندراج ) (انجمن آرا) (از فهرست ولف ) : ورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام . فردوسی .سخنها چو بشنید زو کندروبکرد آنچه گفتش جهاندار نو. فردوسی .به کاخ اندر آمد روان...
-
کندرو
واژگان مترادف و متضاد
بطیء، بطیءالسیر ≠ تندرو، سریعالسیر
-
کندرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ تندرو] kondro[w] ویژگی انسان یا حیوانی که آهسته و آرام حرکت میکند.
-
جستوجو در متن
-
tardigrade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tardigrade، جانور کندرو، جانور تنبل، کندرو
-
بطیالسیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بطیءالسَیر، مقابلِ سریعالسیر] bati'osseyr آنکه بهآهستگی برود؛ کندرو.
-
راهوار
واژگان مترادف و متضاد
تندرو، تیزرو، راهگستر، رهوار ≠ کندرو
-
سریعالسیر
واژگان مترادف و متضاد
بادپا، تندرو، تیزرو ≠ بطیءالسیر، کندرو
-
تندپو
واژگان مترادف و متضاد
تندپا، تیزپو، تیزتک، سریع ≠ کندرو
-
tardigrades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tardigrades، جانور کندرو، جانور تنبل
-
تیزپو
واژگان مترادف و متضاد
بادپا، تندپو، تندرو، سریع، تیزتک، سریعالسیر ≠ کندرو، کند
-
تیزرو
واژگان مترادف و متضاد
بادپا، تندرو، تیزتک، رهوار، سبکسیر، فرز ≠ کندرو
-
ریث
فرهنگ فارسی معین
(رَ یِّ) (ص .) کندرو، بطی ، درنگ کار.