کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُنتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مَا کُنتُ
فرهنگ واژگان قرآن
نبودم
-
کنت د گوبینو
لغتنامه دهخدا
کنت د گوبینو. [ ک ُ دُ گ ُ ن ُ ] (اِخ ) رجوع به گوبینو شود.
-
کنت د منت فر
لغتنامه دهخدا
کنت د منت فر. [ ک ُ دُ م ُ ف ُ ] (اِخ ) رئیس پلیس به زمان ناصرالدین شاه . نمی دانم فرانسوی بود یا اطریشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). «... کنت دومونت فرت در سال 1296 هَ .ق . قانون جامعی برای پلیس ایران تنظیم کرد و به تصویب شاه رسانید و مأمور اجرای...
-
مَا کُنتَ تَتْلُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
نمي خواندي - تلاوت نمي كردي
-
مَا کُنتَ تَدْرِي
فرهنگ واژگان قرآن
نمي دانستي
-
مَا کُنتَ تَرْجُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
تو امید نداشتی
-
مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را نمي دانستي
-
واژههای همآوا
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک َن ْ ن َ ] (ع اِ) زن پسر یا زن برادر. ج ، کَنائِن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از دهار) (مهذب الاسماء).
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک ِن ْ ن َ ] (ع اِ) کِن ّ. پوشش هر چیزی و پرده ٔ آن . ج ، اَکنان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیزی که بدان چیزی رانگاه دارند و هر چه بدان چیزی را بپوشانند و پرده وچتر و سایبان . (ناظم الاطباء). || سرای و خانه . (از منتهی الارب ). || ...
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک ُن ْ ن َ ] (ع اِ) کنه . سایبان . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیچه یعنی پوشش بالای در خانه یا سایبان بالای در. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خانه ٔ خرد اندرون خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
کنت
لغتنامه دهخدا
کنت . [ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی این نام را در شمار بلاد مشهور ماوراءالنهر یاد می کند ولی یاقوت از آن نامی نمی برد و «کنب » را از شهرهای ماوراءالنهر می داند و ظاهراً یکی مصحف دیگری است : و به جانب شهر کنت امیری با یک تومان لشکر روان شد. (جهانگشای جوینی ...
-
کنت
لغتنامه دهخدا
کنت . [ ک َ ] (ع اِ) نوعی از خرما. (از دزی ج 2 ص 492).
-
کنت
لغتنامه دهخدا
کنت . [ ک َ ] (ع مص ) توانا و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کنت
لغتنامه دهخدا
کنت . [ ک َ ن َ ] (ع مص ) درشت گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
کنت
لغتنامه دهخدا
کنت . [ ک ِ ] (اِخ ) قدیمی ترین قلمرو کشورهای هفتگانه ٔ انگلوساکسون است که مرکز آن «کانتربوری » در انگلستان و شهرهای اصلی آن دوور ، فولکستن و کانتربوری است . (از لاروس ).