کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُلِّمَ بِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کُلِّمَ بِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
بوسيله آن سخن گفته شد
-
واژههای مشابه
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک َ ] (ع مص ) خسته کردن و مکلوم نعت است از آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خسته کردن . (ترجمان القرآن ص 82) مجروح کردن و مکلوم و کلیم آنکه مجروح شده باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) خستگی . ج ، کُلوم ، کِلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جر...
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک َ ل َ ] (اِ) از جمله حویجی است که در آشها کنند و آن دو نوع می باشد، رومی و غیره . بهترین آن رومی است و آن به دستار عربان و عمامه ٔ زهدفروشان ماند. (برهان ). معروف است و به اصفهانی قمریت و به یونانی قرنبا و قرنبو و به سریانی کرنبی و کرنبا و ...
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 141 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ کَلِمَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) : کلم سخنان خداست در نبوت محمد (ص ) در کتاب تورات ... (کشف الاسرار ج 2 ص 523، از فرهنگ فارسی معین .). رجوع به کلمة شود.
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ کَلمَة. (منتهی الارب ). || ج ِ کِلمَة. (اقرب الموارد).
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک ِ ل ِ ] (اِ) بساط و گلیم . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
کلم
لغتنامه دهخدا
کلم . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دوستان است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
Brassica
کلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] مهمترین سرده از کلمیان با تقریباً 40 گونه در برّ قدیم که شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم میشود
-
کلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹کرم› (زیستشناسی) kalam گیاهی یکساله و کاشتنی از خانوادۀ شببو که برگ یا ساقۀ آن خورده میشود.
-
کلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ کلمَة] [قدیمی] kalem =کلمه
-
کلم
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ) (اِ.) یکی از سبزی ها که به مصرف غذایی می رسد و بر چند نوع است : کلم برگ ، کلم سنگ یا قمری ، کلم پیچ که حاوی مقدار زیادی ویتامین ث می باشد.
-
کلم
فرهنگ فارسی معین
(کَ لِ) [ ع . ] (اِ.) ج . کلمه .
-
کَلَّمَ
فرهنگ واژگان قرآن
سخن گفت