کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُلُنیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کُلُنیْ
لهجه و گویش گنابادی
koloni در گویش گنابادی یعنی آلونک ، قرارگاه ، محل اجتماع لشکریان ، لشکرگاه
-
واژههای مشابه
-
کلنی
لغتنامه دهخدا
کلنی . [ ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین . مستعمره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کلنی
لغتنامه دهخدا
کلنی . [ ک ُ ل ُن ْی ْ ] (اِخ ) رجوع به کلن شود.
-
کلنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: colonie] koloni ۱. سرزمینی که جمعی از مردم دیگر به آنجا کوچ کرده باشند؛ مستعمره؛ مهاجرنشین.۲. (پزشکی) مجموعهای شامل میلیونها باکتری که محصول تکثیر چند باکتری است و ممکن است با چشم دیده شود.
-
کلنی
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین ، مستعمره .
-
کلنی
دیکشنری فارسی به عربی
مستوطنة
-
کلنی
واژهنامه آزاد
کُلُنیْ:(koloni) در گویش گنابادی یعنی آلونک ، قرارگاه ، محل اجتماع لشکریان ، لشکرگاه
-
واژههای همآوا
-
کلنی
لغتنامه دهخدا
کلنی . [ ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین . مستعمره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کلنی
لغتنامه دهخدا
کلنی . [ ک ُ ل ُن ْی ْ ] (اِخ ) رجوع به کلن شود.
-
کلنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: colonie] koloni ۱. سرزمینی که جمعی از مردم دیگر به آنجا کوچ کرده باشند؛ مستعمره؛ مهاجرنشین.۲. (پزشکی) مجموعهای شامل میلیونها باکتری که محصول تکثیر چند باکتری است و ممکن است با چشم دیده شود.
-
کلنی
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین ، مستعمره .
-
کلنی
واژهنامه آزاد
کُلُنیْ:(koloni) در گویش گنابادی یعنی آلونک ، قرارگاه ، محل اجتماع لشکریان ، لشکرگاه