کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُلفَت باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کُلفَت باز
لهجه و گویش تهرانی
کسانی که دنبال کلفتها بودند
-
واژههای مشابه
-
کلفت
لغتنامه دهخدا
کلفت . [ ک َ ل َ ] (اِ) منقار مرغان را گویند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شند و کلفت و بتپوز و منقار در ددان استعمال کنند و کلفت و شند، جز مرغ را نگویند. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 40). کلب . کلپ . کلف . منقار مرغ . (فرهنگ فارسی معین )...
-
کلفت
لغتنامه دهخدا
کلفت . [ ک ُ ف َ ] (اِ) خدمتگار و کنیز. (ناظم الاطباء). زن خدمتکار. خادمه . (فرهنگ فارسی معین ).در تداول عامه ، خادمه . زن پرستار. مقابل نوکر و خادم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مجموع کسانی که تحت تکفل شخص هستند. عایله . اهل بیت . (فرهنگ فارسی م...
-
کلفت
لغتنامه دهخدا
کلفت . [ ک ُ ف َ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 577 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کلفت
لغتنامه دهخدا
کلفت . [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) کلفة. سختی . رنج . مشقت . (فرهنگ فارسی معین ). زحمت و رنج و محنت و تصدیع. (ناظم الاطباء). دشواری . رنج . مشقت . ج ، کُلَف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پیش از ملاقات ناصرالدین از کلفت نزول و مباشرت زمین خدمت به حکم ضعف شیخ...
-
کلفت
لغتنامه دهخدا
کلفت . [ ک ُ ل ُ ] (ص ) درشت و ناهموار را خوانند. (برهان ). گنده و درشت و ناهموار. (غیاث ). زشت و ناهموار. (آنندراج ). ضخیم . ستبر. (فرهنگ فارسی معین ). در تداول عامه ، ضخیم . ضخم . حجیم . سطبر. زَفت . هنگفت . تناور. قطور. مقابل نازک . (یادداشت به خط...
-
کلفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشخدمت، خادمه، مستخدمه ۲. رنج، سختی، محنت، مشقت ≠ نوکر
-
کلفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خشن، ستبر، ضخیم، گنده ۲. درشت، ضخیم، ناهموار ≠ باریک، کمحجم، کمقطر، لطیف، نازک
-
کلفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalaft منقار پرنده.
-
کلفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلفة] kolfat ۱. زن خدمتکار.۲. [قدیمی] مشقت؛ سختی؛ رنج و زحمت.
-
کلفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نازک] koloft درشت؛ ستبر.
-
کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کُ فَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مشقت ، رنج ، زحمت ، سختی . 2 - خدمتکار زن ، کنیز.
-
کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کُ لُ) (ص .) ستبر، ضخیم . ؛ ~ بار کسی کردن سخنان تلخ و زننده به او گفتن .
-
کلفت
دیکشنری فارسی به عربی
امرات , بنت , خادمة , سميک , ضخم الجسم , عاملة التنظيف , نادلة