کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُفْرِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کفر
دیکشنری عربی به فارسی
کفر , ناسزا (گويي) , توهين به مقدسات
-
کُفِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
مورد تکذيب و انکار قرار گرفت- مورد بي اعتنايي قرار گرفت(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است و انکار نيز نوعي پوشاندن و مخفي کردن است)
-
کَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
کفر ورزيد-کفران کرد- ناسپاسي کرد - خداي تعالي ونعمتهاي اورا انکارکرد -به دستورات الهي عمل نکرد(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خا...
-
کَفِّرْ
فرهنگ واژگان قرآن
بپوشان - ناديده بگير(ازکلمه کفر به معناي پوشاندن است)
-
کَفَّرَ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشاند - ناديده گرفت -بخشيد (ازکلمه کفر به معناي پوشاندن است)
-
کفر
دیکشنری فارسی به عربی
الحاد , بدعة , کفر
-
مَا کَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
كفر نورزيد-كفران نكرد- ناسپاسي نكرد - خداي تعالي ونعمتهاي اورا انكارنكرد -به دستورات الهي عمل كرد(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي كشاورزان است از اين جهت كه دانه را در...
-
کُفرِ کُمبوزه
لهجه و گویش تهرانی
مطلب بی مبنا که روی آن جنجال کنند
-
کُفر کُمبُزه
لهجه و گویش تهرانی
چیز بی مبنائی که آن را جنجالی کنند.
-
نوشته وگفته کفر امیز
دیکشنری فارسی به عربی
کافر
-
مث کفر ابلیس
لهجه و گویش تهرانی
مشهور
-
کُفر و ایمان
فرهنگ گنجواژه
تضاد.
-
کفر و دین
فرهنگ گنجواژه
تضاد.
-
واژههای همآوا
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ] (ع اِ) ده و قریه . (ناظم الاطباء). ده . (منتهی الارب ). قریه . ج ، کفور. (از اقرب الموارد). قریه و آن در اسماء امکنه آید. (فرهنگ فارسی معین ). حدیث ، تخرجکم الروم منها کفراً کفراً؛ ای قریة من قری الشام . (اقرب الموارد) . || زمین دوردست ا...
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ] (ع مص ) فروگرفتن چیزی را. کفر علیه کفراً؛ فروگرفت آن را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث ) (دهار). پوشیدن و پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مستور ...