کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُفْرَانَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حقناشناسی
واژگان مترادف و متضاد
کفران، ناسپاسی، نمکبهحرامی، نمکنشناسی ≠ حقشناسی
-
نمکناشناسی
واژگان مترادف و متضاد
حقنشناسی، کفران، ناسپاسی، نمکبحرامی ≠ حقشناسی
-
ناشکری
واژگان مترادف و متضاد
حقنشناسی، کفر، کفران، ناسپاسی ≠ سپاسگزار
-
ناسپاسی
واژگان مترادف و متضاد
حقناشناسی، کفر، کفران، ناشکری، نمکبحرامی، نمکناشناسی ≠ حقشناسی
-
حقشناسی
واژگان مترادف و متضاد
سپاس، سپاسگزاری، شکر، شکرگزاری، قدردانی، قدرشناسی، نمکشناسی ≠ حقناشناسی، کفران
-
شکران
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) سپاسگزاری کردن ، شکر گفتن ؛ مق . کفران .
-
حق ناشناختن
لغتنامه دهخدا
حق ناشناختن . [ ح َ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) کفران . مکافرة. (منتهی الارب ).
-
شکران
لغتنامه دهخدا
شکران . [ش ُ ] (ع اِمص ) سپاسداری . مقابل کفران . (منتهی الارب )(آنندراج ). شکر. سپاس . سپاسگزاری . (یادداشت مؤلف ).تشکر. (ناظم الاطباء). خلاف کفران . (اقرب الموارد).- شکران نعمت ؛ سپاسداری نعمت . (ناظم الاطباء).
-
سپاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. ثنا، حمد، ستایش ۲. درود، ۳. امتنان، تشکر، حقشناسی، شکر، قدردانی، منت، شکرگزاری ≠ کفران، ناشکری
-
کفر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتداد، الحاد، بتپرستی، بیدینی، زندقه، شرک ۲. کفران، ناسپاسی، ناشکری ۳. قیر ≠ ایمان
-
نمک کوری
لغتنامه دهخدا
نمک کوری . [ ن َ م َ ] (حامص مرکب ) ناسپاسی . کافرنعمتی . کفران نعمت . حق ناشناسی .
-
نمک حرامی
لغتنامه دهخدا
نمک حرامی . [ ن َ م َ ح َ ] (حامص مرکب ) نمک به حرامی . نمک حرام بودن . حق ناشناسی . ناسپاسی . کفران نعمت .
-
کافر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: کافِر، جمع: کافرون و کفَرَة و کفّار] kāfa(e)r ۱. آنکه پیرو دین توحیدی نیست؛ بیدین؛ بیایمان.۲. [مجاز] ظالم؛ بیرحم.۳. [قدیمی] ناسپاس؛ کفرانکننده.
-
حق ناشناسی
لغتنامه دهخدا
حق ناشناسی . [ ح َ ش ِ ] (حامص مرکب ) کافری . بی سپاسی . ناسپاسی . کفران . کفر. کافرنعمتی . نمک ناشناسی . نمک کوری .
-
ناشکر شدن
لغتنامه دهخدا
ناشکر شدن . [ ش ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کفران ورزیدن . ناسپاس شدن . رجوع به ناشکر شود.