کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُرکروزنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
trichome-hydathode
کُرکروزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] کرکهایی که کار روزنههای آبی را در برخی گیاهان انجام میدهند
-
واژههای مشابه
-
روزنه
واژگان مترادف و متضاد
پادگانه، پنجره، دریچه، روزن، سوراخ، شکاف، منفذ
-
روزنه
لغتنامه دهخدا
روزنه . [ رَ / رُو زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) (از: روزن + ه تصغیر). (ارمغان سال 12 شماره ٔ 7: کافنامه بقلم کسروی از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن : روزنة، اوستا: رئوچنه . (حاشیه ٔ برهان قاطع). روزن . (شرفنامه ٔ منیری ). سوراخ . (برهان قاطع) (انجمن آر...
-
روزنه
لغتنامه دهخدا
روزنه . [ رُ زَ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش باوی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
روزنة
لغتنامه دهخدا
روزنة. [ رَ زَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب روزن . (از معرب جوالیقی ). ج ، رَوازِن . (اقرب الموارد ذیل رزن ). دریچه و تابدان و روشندان . (ناظم الاطباء).
-
روزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ro[w]zane = روزن
-
روزنه
دیکشنری فارسی به عربی
ثقب , فتحة , فوهة , لمحة , مخرج , مسام , منفذ , نافذة
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) بنابه نقل تاریخ بیهقی قلعه ای بوده است در جبال هرات : و نامه ها که از کوتوال کرک آمدی همه عبدوس عرضه کردی . (تاریخ بیهقی ). و حاجب بزرگ علی را مؤذن معتمد عبدوس به قلعه ٔ کرک برد که در جبال هرات است و به کوتوال آنجا سپرد. (تاریخ بیهق...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار شهرستان ری در استان مرکزی . جلگه و معتدل است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است ازبخش ایوانکی شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. بین این ده و احمدآباد میان رودخانه قلعه ٔ خرابه ای به نام ظهیرآباد وجود دارد که از آثار قدیم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ] (اِخ ) دهی است فرسخی در مغرب کاکی به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِ) مرغ خانگی و ماکیان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). ماکیان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). در مازندران ، دیلمان و گیلان مطلق مرغ خانگی را گویند. (یادداشت مؤلف ) : از شیر تا به روبه و از یوز تا پلنگ از کبک تا به کرکس و از کَرْک تا کَرَک ...
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایئن شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کرک
لغتنامه دهخدا
کرک . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بالا شهرستان نهاوند. دامنه و سردسیر است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).