کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُروز کُروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کُروز کُروز
لهجه و گویش بختیاری
koruz koruz صداى جویدن قند یا نان خشک.
-
واژههای مشابه
-
کروز
لغتنامه دهخدا
کروز. [ ک ُ ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان ). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری ). عیش و نشاط و شادمانی و طرب . (برهان ) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است . (آنندراج ). طرب و شادی . (صحاح الفرس ). فرح . نشاط. (یادداش...
-
کروز
لغتنامه دهخدا
کروز. [ ک ُ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و پنهان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخفی شدن در مغاک یا غار. (از اقرب الموارد). || پناه بردن به کسی و میل کردن سوی او. || بوئیدن گشن کمیز را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقر...
-
کروز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کروژ› [قدیمی] koruz شادی؛ نشاط؛ عیش و طرب: ◻︎ با کروز و خرمی آهو به دشت / میخرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی: ۵۳۴).
-
کروز
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) شادی ، نشاط .
-
Krause's corpuscle
تَنیزۀ کروز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] پایانۀ عصبی با پوشینهای ظریف و پیازیشکل در پوست و غشاهای مخاطی و غشای ملتحمه که گیرندۀ سرماست
-
loitering cruise missile
موشک کروز پرسهزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی موشک که دارای دو ویژگی موشک کروز، یعنی هدایت با سرعت ثابت، و پرسهزنی است و پس از پرتاب، در نزدیک هدف شروع به جستوجوی هدف برای حمله به آن میکند
-
جستوجو در متن
-
کرز
لغتنامه دهخدا
کرز. [ ک َ ] (ع اِ) وعظ. موعظه . تذکیر. ج ، کُروز. (دزی ج 2 ص 454).
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...