کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُدگشاییشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šadde ۱. چند رشته نخ بههم پیچیده که به یک اندازه بریده باشند.۲. رشتهای که دانههای یاقوت یا مروارید به آن بکشند و به گردن یا جلو لباس آویزان کنند.
-
شده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šode ۱. گشته؛ گردیده؛ انجامیافته.۲. [قدیمی] رفته؛ گذشته.
-
شَدّه
لهجه و گویش بختیاری
šadda مجموعهاى از چند رشته مهره ریز و رنگ به رنگ که سر آنها از یک طرف به هم وصل مىشود و از طرف دیگر آزاد است (نوع مرغوب و بزرگ آن را دوشیزگان به سینه زنند و کوچک آن را براى نظربندى به سینه، پشت یا موى کودکان مىآویزند).
-
غارت شده
لغتنامه دهخدا
غارت شده . [ رَ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مالی که بغارت رفته است . || آن که مال او به غارت رفته است .
-
کم شده
لغتنامه دهخدا
کم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
-
کهن شده
لغتنامه دهخدا
کهن شده . [ ک ُ هََ / هَُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کهنه شده . فرسوده شده . ازکارافتاده : گفته ٔ دانا چو ماه نو به فزون است گفته ٔ نادان چنان کهن شده عرجون . ناصرخسرو.رجوع به کهن شدن شود.
-
کهنه شده
لغتنامه دهخدا
کهنه شده . [ ک ُن َ / ن ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مندرس . مدروس . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کهنه شدن و کهنه شود. || قدیمی . متعلق به ایام گذشته .
-
گران شده
لغتنامه دهخدا
گران شده . [ گ ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) قیمتی شده . بهادارشده : ز چیزهای جهان هرچه خوار و ارزان شدگران شده شمر آن چیز خوار و ارزان را.ناصرخسرو.
-
topicalized
مبتداسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی سازهای که در جمله مبتدا واقع شده است متـ . مبتداشده
-
dissimilated
ناهمگونشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] ویژگی یک واحد آوایی که مشخصه یا مشخصههای آن دچار ناهمگونی شده باشد متـ . ناهمگون
-
hosted
میزبانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی دادههایی که آنها را میزبانی کرده باشند
-
dramatized
نمایشیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] ویژگی اثر یا متن نمایشی برگرفته از یک نوشتۀ ادبی یا غیرادبی
-
channelized
مسیردهیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ویژگی جریان ترددی که در مسیر یا مسیرهای مورد نظر هدایت شده باشد
-
modulated
مدولهشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی نشانک/ سیگنال حامل که عمل مدوله کردن روی آن صورت گیرد
-
lexicalized
واژگانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] معنا یا تمایزی معنایی که به مدخل واژگانی تبدیل شده باشد