کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَيْلَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کَيْلَا
فرهنگ واژگان قرآن
ترکيب کَيْ ( به معني "تا")با لـَا
-
جستوجو در متن
-
keblah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیلا
-
غذمذم
لغتنامه دهخدا
غذمذم . [ غ َ ذَذَ ] (ع ص ) گزاف . یقال «یکتالون کیلا غذمذما»؛ ای جزافاً، و تکریره یدل ّ علی التکثیر. (اقرب الموارد).
-
بزینه رود
لغتنامه دهخدا
بزینه رود.[ ب ُ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش قیدار شهرستان زنجان و همچنین نام رودخانه ایست که از این دهستان سرچشمه گرفته به قزل اوزن منتهی می شود. دهستان بزینه رود از 3 بلوک بنام بزینه رود، گرماب ، شیوانات تشکیل شده است . این دهستا...
-
طعام
لغتنامه دهخدا
طعام . [ طَ ] (ع اِ) خوردنی . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 67). مقابل شراب ، آشامیدنی . خورش آدمی . (دهار). مطعوم . خورد. خوراک . خور. غذا. طعم . مأکل . اُکله . طعمة. هر چیز خوردنی . خلفه . (منتهی الارب ). سکر. حید. صمالخی . اکال . مائدة....