کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَوَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گلیم و پلاس کهنه .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پشت ، به ویژه بخش بالای پشت انسان یا حیوان ، گُرده .
-
کول
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کتف ، دوش . 2 - آبگیر، برکه .
-
کوْل
لهجه و گویش گنابادی
kouwl در گویش گنابادی یعنی پشت ، حمال ، کارگر ، بر دوش گرفتن چیزی ، بر پشت سوار کردن
-
کول
لهجه و گویش بختیاری
kul ستون چوبى زیر سقف.
-
کول
لهجه و گویش تهرانی
دفعاتی که کبوتران به پرواز در می آیند. هرش کول : دفعه پرش کبوتران
-
کول
لهجه و گویش تهرانی
دوش، کولبار، پشت، گرده
-
کول
واژهنامه آزاد
هندوانه
-
کول
واژهنامه آزاد
[kul] حوض؛ کتف، شانه.
-
کول کدیسی
لغتنامه دهخدا
کول کدیسی . [ ] (اِخ ) رجوع به پیرمحمدبن موسی شود.
-
کول کردن
لغتنامه دهخدا
کول کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حمل کردن بار یا شخصی را بر روی شانه یا پشت . (فرهنگ فارسی معین ). بر پشت برداشتن کسی یا چیزی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول گرفتن . کسی را بر پشت خود گرفتن و راه بردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ ج...
-
کول گرفتن
لغتنامه دهخدا
کول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کول کردن . رجوع به کول کردن شود.
-
کول آباد
لغتنامه دهخدا
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان اسحاق آباد که در بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع است و 293 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کول آباد
لغتنامه دهخدا
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کاغه که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کول پز
لغتنامه دهخدا
کول پز. [ک َ وَ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه کَوَل پزد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کَوَل (معنی سوم ) شود.