کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَل و کَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کل امد
لغتنامه دهخدا
کل امد. [ کْل ِ / ک ِ ل ِ اُ م ِ ] (اِخ ) کلئومد. نام یکی از مورخان باستانی . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2010 شود.
-
holist
کلگرا1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کسی که در تحلیل پدیدههای اجتماعی قائل به کلگرایی است
-
holistic
کلگرایانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مربوط به کلگرایی متـ . کلگرا2
-
total float
فرجۀ کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] کل زمانی که یک فعالیت برنامهریزیشده میتواند نسبت به زودترین آغاز خود به تأخیر بیفتد بیآنکه تاریخ پایان پروژه دچار دیرکرد شود یا قیدهای زمانبندی پروژه نقض شوند
-
grand mean, overall mean
میانگین کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] میانگین همۀ مقدارهای موجود در مجموعۀ دادههای گروهبندیشده بدون توجه به گروه دادهها
-
اداره کل
فرهنگ واژههای سره
ستاد، سرپرستی، فراسازمان
-
در کل
فرهنگ واژههای سره
روی همرفته
-
کل دوستان
فرهنگ واژههای سره
همه دوستان
-
total drag
پَسار کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مؤلفۀ برآیند نیروهای آئرودینامیکی واردشده بر جسم بیمجرا در جهت جریان هوا
-
total lift
برآر کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مؤلفۀ برایند نیروها در راستای محور برآر
-
BAC 1
خونکُل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] ← غلظت الکل خون
-
total curvature
خمیدگی کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای یک رویه در یک نقطه، حاصلِِِضرب خمیدگیهای اصلی رویه در آن نقطه
-
دم کل
فرهنگ فارسی معین
(دُ. کُ) (ص مر.) 1 - کوتاه دم . 2 - بی دم .
-
کل مرغ
فرهنگ فارسی معین
(کَ مُ) (اِمر.) نوعی کرکس که سر وی پر ندارد.
-
دم کل
لغتنامه دهخدا
دم کل . [ دُ ک ُ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) که دم کوتاه دارد. که دم بریده دارد. کوتاه دم . دم کوتاه یا دم نیمی بریده . (یادداشت مؤلف ). بی دم . ابتر. بدون دنب .