کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَلِگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کَلِگی
لهجه و گویش تهرانی
دستگاه نجاری و تراشکاری
-
واژههای مشابه
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َ ] (اِ) کلل . کلکی و جیغه . (ناظم الاطباء). رجوع به کلل و کلکی شود.
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کله . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آنچه از لوازم ساز اسب که بر کله ٔ اسب باشد از پرها. (آنندراج ). آنچه از ساز و برگ اسب که بر کله ٔ اسب بندند. (فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از یراق اسب که به سر اسب ا...
-
کلگی
لهجه و گویش تهرانی
1/4آجر
-
کلوک،کلگی
لهجه و گویش تهرانی
یک چهارم آجر
-
واژههای همآوا
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َ ] (اِ) کلل . کلکی و جیغه . (ناظم الاطباء). رجوع به کلل و کلکی شود.
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کله . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آنچه از لوازم ساز اسب که بر کله ٔ اسب باشد از پرها. (آنندراج ). آنچه از ساز و برگ اسب که بر کله ٔ اسب بندند. (فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از یراق اسب که به سر اسب ا...
-
کلگی
لهجه و گویش تهرانی
1/4آجر
-
جستوجو در متن
-
کلغی
لغتنامه دهخدا
کلغی . [ ک َ ] (اِ) کاکل . اتاقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || کلگی و جیغه . (ناظم الاطباء).
-
mandibular fossa
گودی زیروارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] فرورفتگی عمیق در بخش صدفی استخوان گیجگاهی در بُنِ استخوان گونه که کلّگی (condyle) استخوان فک پایین در آن قرار میگیرد
-
temporomandibular joint, TMJ
مفصل فکی گیجگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مفصل بین کلّگی (condyle) استخوان فک پایین و گودی زیروارهای و دگمۀ مفصلی (articular tubercle) استخوان گیجگاهی
-
مقوی
لغتنامه دهخدا
مقوی . [ م ُ ق َوْ وا ] (ع اِ) مقوا. (ناظم الاطباء) : ایجاد کلاه نظامی که عبارت است از پوست بخارایی بدون مقوی مشتمل بر کلگی از مخمل سیاه ... (المآثر و الاَّثار ص 129). و رجوع به مقوا شود.