کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
calvus
کَل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کومهایبارایی که در آن چند برجستگی در جهت فوقانی وجود دارد و بهتدریج شکل کومهای خود را از دست میدهد
-
کَل
لهجه و گویش بختیاری
kal 1. خانه کوچک و محقر kal xerâva>:خانه قدیمى و فرسوده> ؛ 2. بز کوهى نر؛ 3. ظرف سفالى ترک خورده یا لب پریده، ظرف فلزى معیوب، ظرف غذاى سگ؛ 4. کربلایى.
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
بز کوی نر بالغ
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
کربلایی:()ممد،()علی،()حسین
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
بز بی شاخ
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
کربلائی:کل حسین/ممد/علی
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
کچل
-
واژههای مشابه
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ ک َ ] (ص ) کچل . یعنی شخصی که سر او زخم یا جای زخم داشته باشد و موی نداشته باشد و به عربی اقرع خوانند. (برهان ). کچل را گویند یعنی کسی که سر او مو نداشته باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). کسی که سر او از کچلی بی موی بود. (ناظم الاطباء). مس...
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ ک َل ل ] (ع اِ) پشت کارد و پشت شمشیر. || وکیل . || ستم . || سختی . || اندوه . || یتیم . || آنکه وی را نه پدر باشد نه پسر. || (ص ) مرد گرانجان بی خیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : هو کل و هماکل و هم کل . (منتهی الارب ) (ناظم...
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ ک ُ ] (اِ) خمیدگی . کوژی . کجی . انحناء. غوز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بدانگه که گیرد جهان گرد و میغکل پشت چوگانت گردد ستیغ. بوشکور.هان ای کل پشت پاردم باف ای توبره ریش کون غراره . سوزنی .|| (ص )دم کوتاه . دم بریده . ابتر. کوتاه دم . کله ...
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ ک ُل ل ] (ع اِ) همه . همگی . همه ٔ اجزاء. این لفظ اگر چه مفرد است ولی در معنی جمع استعمال می گردد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . اگرچه در مؤنث گاه کلة گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) همه . جمیع. (غیاث ). همه . (ترجمان القرآن ...
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی .
-
کل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمو، طاس، کچل ۲. بزنر، نرینهحیوانات ≠ مودار
-
کل
واژگان مترادف و متضاد
تمام، جمیع، عموم، قاطبه، مجموع، هر، همگی، همه ≠ جزء