کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَفِّرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کَفِّرْ
فرهنگ واژگان قرآن
بپوشان - ناديده بگير(ازکلمه کفر به معناي پوشاندن است)
-
واژههای مشابه
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ] (ع اِ) ده و قریه . (ناظم الاطباء). ده . (منتهی الارب ). قریه . ج ، کفور. (از اقرب الموارد). قریه و آن در اسماء امکنه آید. (فرهنگ فارسی معین ). حدیث ، تخرجکم الروم منها کفراً کفراً؛ ای قریة من قری الشام . (اقرب الموارد) . || زمین دوردست ا...
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ] (ع مص ) فروگرفتن چیزی را. کفر علیه کفراً؛ فروگرفت آن را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث ) (دهار). پوشیدن و پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مستور ...
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) عقاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عقاب یعنی عقبه های کوه . گردنه های کوه (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || کوه بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلاف شکوفه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک َ ف ِ ] (ع اِ) کوه بزرگ یا پشته ای ازکوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ، کَفِرات . (از اقرب الموارد).
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک ِ ] (ع اِ) سیاهی شب و تاریکی آن . (منتهی الارب ). تاریکی شب و سیاهی آن . (ناظم الاطباء). سیاهی شب . (از اقرب الموارد). || تاریکی خانه . (منتهی الارب ). و رجوع به کَفر شود.
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک ُ ] (ع مص ) ناسپاسی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). انکار کردن و پوشاندن نعمت خداوند را. (از اقرب الموارد). ناخستو شدن . (یادداشت مؤلف ). یقال ، کفر نعمة اﷲ و بها ای جحدها و سترها. (منتهی الارب ). || ناگرویدن . (منتهی الا...
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک ُ ف ُ ] (اِ) کپور و آن قسمی ماهی باشد. (یادداشت مؤلف ) و رجوع به کپور شود.
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کفور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به کفور شود.
-
کفر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتداد، الحاد، بتپرستی، بیدینی، زندقه، شرک ۲. کفران، ناسپاسی، ناشکری ۳. قیر ≠ ایمان
-
کفر
فرهنگ واژههای سره
بی خدایی، خدا نشناس
-
کفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kofr ۱. [مقابلِ ایمان] بیدینی.۲. (اسم) [مجاز] سخن کفرآمیز یا حاکی از کفر: کفر نگو.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] ناسپاسی.
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ ع . ] (اِمص .) بی دینی ، ناسپاسی . ؛~ کسی ~بالا آمدن کنایه از: برآشفتن ، خشم کسی انگیخته شدن .
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ) [ ع . ] (اِ.) قریه و آن در اسماء امکنه آید.