کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَردی و خوردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کَردی و خوردی
فرهنگ گنجواژه
شکم تره، آنکه در برابر کار کردن فقط جا و خوراک میگیرد.
-
واژههای مشابه
-
کِرْدِی
لهجه و گویش گنابادی
kerdey در گویش گنابادی یعنی کار ، فعالیت ، اقدام ، عمل ، حرکت ، جنبش ، واکنش ، کاری که امروز انجام شده یا باید انجام می پذیرفت.
-
کِرْدِی
لهجه و گویش گنابادی
kerdey در گویش گنابادی یعنی کار ، فعالیت ، اقدام ، عمل ، حرکت ، جنبش ، واکنش
-
پنجه ٔ کردی
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ کردی . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهنگی از موسیقی .
-
کِرْدِی خُ
لهجه و گویش گنابادی
kerdeykho در گویش گنابادی یعنی کار خود ، اقدام خود ، واکنش خود ، مجموع کارهی گذشته تا کنون
-
کِرْدِی خُ
لهجه و گویش گنابادی
kerdeykho در گویش گنابادی یعنی کار خود ، اقدام خود ، واکنش خود
-
کُردی ،کُردک
لهجه و گویش تهرانی
پیراهن
-
جان کردی کندن
لغتنامه دهخدا
جان کردی کندن . [ ن ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخت جان بودن . مقاومت کردن در حوادث .
-
من نه ترکی میدانم (/ بلدم)، نه کردی .
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: men na torki balad-un, na kordi. طاری: na torki zunun, na kordi. طامه ای: mun na torki zunon, na kordi. طرقی: mo na torki zâno, na kordi. کشه ای: mu(n) na torki balad-o, na kordi. نطنزی: mon na torki zonon, na kordi zonon.
-
تازه خوابیده بودم که مرا صدا کردی .
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tâza behottabâɂun ke men-ed vâǰ ka. طاری: tâǰa behottaboyun go mun-ed vâǰ ka. طامه ای: tâza viyotebeɹon ke mun-ed vâǰ ka. طرقی: tâza behotaboyo, to mon-ed vâǰ ka. /tâza behotaboyo, vâǰ-ed kardo. کشه ای: tâza behotteboyo ke mun-ed vâǰ ka. نطن...
-
جستوجو در متن
-
کرد و خورد
لغتنامه دهخدا
کرد و خورد. [ ک ِ دُ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، کردی خوردی . تلاش روزانه صرف معاش روزانه بی اضافه و پس انداز. رجوع به کردی خوردی شود.
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک ِ] (اِ) دخل . درآمد. مقابل خورد. (یادداشت مؤلف ).- کرد و خورد ؛ تلاش روزانه صرف معاش روزانه . رجوع به مدخل کرد و خورد شود.- کرد و خورد نکردن ؛ دخل و خرج برابر نیامدن . (یادداشت مؤلف ).- کردی خوردی ؛ دخل به اندازه ٔ هزینه . رجوع به مدخل ک...
-
ضنیک
لغتنامه دهخدا
ضنیک . [ ض َ ] (ع ص ) زندگانی تنگ . تنگدستی . (منتهی الارب ). عیش تنگ . (منتخب اللغات ). || مرد سست تدبیر و عقل و ضعیف بدن و جان . (منتهی الارب ). ضعیف رای و ضعیف تن . (منتخب اللغات ). || خادم که بر نان خدمت کند. (منتهی الارب ). کردی خوردی . || بریده...