کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَجَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kažak = کجک
-
کژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kaže = کجک
-
چنگک
واژگان مترادف و متضاد
قلاب، قلابه، کجک، دروند
-
قلاب
واژگان مترادف و متضاد
چنگک، کجک، گیره، معلاق
-
آکج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ākaj کجک؛ چنگک؛ قلاب آهنی.
-
کژک
فرهنگ فارسی معین
(کَ ژَ) (اِمصغ .) نک کجک .
-
کزک
لغتنامه دهخدا
کزک . [ ک َ زَ ] (اِ) کجک . کژک . (ناظم الاطباء). رجوع به کژک شود.
-
انگژ
فرهنگ فارسی معین
(اَ گَ) (اِ.) 1 - بیل . 2 - آلتی که پیل بانان با آن پیل را برانند؛ کجک . انگز هم گویند.
-
پشکله
لغتنامه دهخدا
پشکله . [ پ ِ ک ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشکل است که سرگین گوسفند و آهو باشد. (برهان قاطع). || کجک کلیدان . (برهان قاطع).
-
چنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. چنگال، مخلب ۲. منقار، تک، نوک ۳. پنجه، دست ۴. اختیار ۵. ساز ۶. پنجه، خمیده ۷. قلاب، کجک
-
انگژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگز› [قدیمی] 'ango(a)ž ۱. بیل پهن که با آن زمین را هموار کنند.۲. آلتی آهنی که پیلبانان با آن پیل را میرانند؛ کجک: ◻︎ پیل مستم مغزم از انگژ بیاشوبید از آنک / گر بیاسایم دمی هندوستان یادآورم (خاقانی: ۲۵۰ حاشیه).
-
چنگک
فرهنگ فارسی معین
(چَ گَ) (اِمر.) 1 - قلاب (عموماً). 2 - میلة کوتاه فلزی سرکج که چیزی به آن اضافه کنند. 3 - آلتی که بر سر نخ یا ریسمان بندند و بدان ماهی گیرند. 4 - قلابی که فیل را بدان رانند، کجک .
-
کژه
فرهنگ فارسی معین
(کَ ژَ یا ژِ) (اِ.) = کژک . کجک : 1 - قلاب عموماً (مخصوصاً قلاب قنارة قصابان که بر آن گوشت آویزند). 2 - گوشت پاره ای که در ابتدای حلق محاذی بیخ زبان آویخته ؛ لهاة .
-
انگزک
لغتنامه دهخدا
انگزک . [ اَ گ ُ زَ ] (اِ) آلتی سرکج از آهن که فیلبانان فیل رابدان بهر طرف که خواهند برند. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). کجک . (آنندراج ). || مصغر انگز. (ناظم الاطباء). و رجوع به انگژ شود.
-
چنگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čangak ۱. میلۀ کوتاه فلزی سرکج برای آویختن یا گرفتن چیزی؛ قلاب؛ آکج؛ کجک.۲. وسیلهای در کشاورزی با دستۀ بلند که در انتهایش میلهای کوتاه و خمیده قرار دارد.۳. قلاب ماهیگیری.