کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَت و کُلُفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کت بین
لغتنامه دهخدا
کت بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) شانه بین . کتاف . (ناظم الاطباء). آنکه با نگاه کردن به کت گوسفند سرگذشت گوید. آنکه از خطوط استخوان کت گوسفند از طالع کسان خبر دهد. آنکه از خطوط استخوان شانه ٔ گوسفند (پاروی گوسفند)فال گوید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شانه ب...
-
کت تا
لغتنامه دهخدا
کت تا. [ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران رومی است . وی از مهرداد ششم پادشاه اشکانی شکست خورده است . (ایران باستان ج 3 ص 2147).
-
کت کلا
لغتنامه دهخدا
کت کلا. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از ناحیه ٔ نشتا به تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106).
-
هم کت
لغتنامه دهخدا
هم کت . [ هََ ک َ ] (ص مرکب ) همنشین . هم صحبت . مصاحب : امان از هم کت ناجنس . (یادداشتهای مؤلف ).
-
هم کت
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (ص .) همراه ، همنشین .
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
فلا کت
دیکشنری فارسی به عربی
فاقة , مصيبة
-
کُت آویدن
لهجه و گویش بختیاری
kot âvidan دولاّ شدن، خم شدن.
-
کَت کِردن
لهجه و گویش بختیاری
kat kerdan کمین کردن.
-
کِت کلیم
لهجه و گویش بختیاری
ket kelim/kit kilim قفل چوبى بزرگ مخصوص درهاى بزرگ.
-
کت چوچونچه
لهجه و گویش تهرانی
کت نازک
-
کُت،کُته
لهجه و گویش تهرانی
سوراخ
-
کت مرغ
واژهنامه آزاد
خونه ی مرغ
-
کت کوتاه سربازان انگلیس
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
مایه ء هلا کت
دیکشنری فارسی به عربی
هلاک