کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَت مَکوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کت
فرهنگ فارسی عمید
(حرف + ضمیر) [مخففِ کهات] [قدیمی] ket که تو را: ◻︎ بچر کت عنبرین بادا چراگاه / بچَم کت آهنین بادا مفاصل (منوچهری: ۶۶).
-
کت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: coat] kot نیمتنۀ جلوباز آستین و یقهدار.
-
کت
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) 1 - تخت پادشاهی . 2 - (عا.) شانه و کتف . ؛ توی ~ کسی نرفتن مورد قبول کسی قرار نگرفتن .
-
کت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نیم تنة آستین دار مردانه و زنانه .
-
کت
دیکشنری فارسی به عربی
معطف
-
کت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kot طاری: kot طامه ای: kot طرقی: kot کشه ای: kot نطنزی: kot
-
کُت
لهجه و گویش بختیاری
kot 1. تکه، قطعه koti nun be mo>:تکهاىنان به من بده> ؛ 2. کت؛ 3. خم، دولاّ kot âvid>:خم شد> .
-
کُت
لهجه و گویش تهرانی
لانه مرغ
-
کت
واژهنامه آزاد
(بخش خفر، جهرم، استان فارس) کُت یا کُته، ریشه، بنیان و خانه.
-
کت
واژهنامه آزاد
(بخش خفر، جهرم، استان فارس) کُت یا کُته، ریشه، بنیان و خانه.
-
کت
واژهنامه آزاد
کت:ضمه روی کاف و ت ساکن- به معنی سوراخ = شکاف-درز
-
کِتْ کِتْ
لهجه و گویش گنابادی
ketket در گویش گنابادی یعنی خنده ی مکرر و مداوم
-
کن کت
لغتنامه دهخدا
کن کت . [ ک َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کت اسپست
لغتنامه دهخدا
کت اسپست . [ ک َ اِ پ ِ ] (اِخ ) قریه ای است فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کت بستن
لغتنامه دهخدا
کت بستن . [ ک َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دستهای کسی را به بند از بالای بازو به پشت بستن . (از فرهنگ فارسی معین ). || مجازاً، مغلوب کردن . (مخصوصاً در مشاعره ) (فرهنگ فارسی معین ).