کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَاهِنٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کَاهِنٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پيشگو - غيبگو - خيالباف (کهانت به عقيده کاهنان عبارت است از اينکه کاهن پيامها و اطلاعاتي را از جن دريافت کند)
-
واژههای مشابه
-
کاهن
لغتنامه دهخدا
کاهن . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات ). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی . (غیاث ). حکم کننده به غیب . (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دس...
-
کاهن
واژگان مترادف و متضاد
پیشگو، جادوگر، رمال، ساحر، عراف، غیبگو، فالگو، فالگیر
-
کاهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کَهنَة] kāhen ۱. روحانی مسیحی یا یهودی.۲. روحانی اقوام باستان، مانند بابلیان و مصریان.۳. (صفت) [قدیمی] غیبگو.
-
کاهن
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (ص .) 1 - روحانی مصریان باستان ، بابلیان و یهودیان . 2 - فال گیر، غیب گو. ج . کَهَنَه .
-
کاهن
دیکشنری عربی به فارسی
کشيش , مچتهد , روحاني , کشيشي کردن , کشيش بخش , جانشين , قاءم مقام , نايب مناب , معاون , خليفه
-
طین کاهن
لغتنامه دهخدا
طین کاهن . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین مختوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گفته اند طین مختوم است و تحقیق آن است که طین اصفر است که طین صنم باشد. و رجوع به طین ختم و طین مختوم و ماده ٔ بعد شود.
-
بارژس کاهن
لغتنامه دهخدا
بارژس کاهن . [ ژِ هَِ ] (اِخ ) دانشمند عربی دان فرانسوی و عضو روزنامه ٔ «برجیس » که در پاریس منتشر میشد. وی «تاریخ بنی زیان تونس » محمدبن عبداﷲ را با کتاب نظم الدرر و العقیان فی بیان شرف بنی زیان [ملوک تلمسان ] در سال 1852 م . ترجمه و چاپ کرد و نیز م...
-
منزل کاهن الابرشية
دیکشنری عربی به فارسی
خانه کشيش بخش , درامد کشيش بخش
-
واژههای همآوا
-
کاهن
لغتنامه دهخدا
کاهن . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات ). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی . (غیاث ). حکم کننده به غیب . (از اقرب الموارد) : هر داستان که آن نه ثنای محمد است دس...
-
کاهن
واژگان مترادف و متضاد
پیشگو، جادوگر، رمال، ساحر، عراف، غیبگو، فالگو، فالگیر
-
کاهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کَهنَة] kāhen ۱. روحانی مسیحی یا یهودی.۲. روحانی اقوام باستان، مانند بابلیان و مصریان.۳. (صفت) [قدیمی] غیبگو.
-
کاهن
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (ص .) 1 - روحانی مصریان باستان ، بابلیان و یهودیان . 2 - فال گیر، غیب گو. ج . کَهَنَه .