کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کویست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کویست
لغتنامه دهخدا
کویست . [ ک ُ ] (مص مرخم ) به معنی کوفتگی و آزار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کویستن شود.
-
جستوجو در متن
-
خجسته رو
لغتنامه دهخدا
خجسته رو. [ خ ُ ج َ ت َ /ت ِ ] (ص مرکب ) خجسته روی . خوش رو. خوش منظر. آنکه صورتش انسان را بفال برمی انگیزد. مبارک صورت : او نیز که پاسبان کویست بر دولت تو خجسته رویست .نظامی .
-
گویست
لغتنامه دهخدا
گویست . [ گ َ یا گ ُ ] (اِ) کوفتگی باشد که از ضرب چوب و سنگ و امثال آن به کسی رسیده باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). || کوفته شد و کوفته گردید. (برهان قاطع). مؤلف انجمن آرا در معنی این کلمه نویسد: به خاطرمیرسد که صاحبان فرهنگ...
-
پالای
لغتنامه دهخدا
پالای . (اِ) پالا. پالاد. پالاو. اسب جنیبت . || (نف ) افزاینده و زیادکننده . (برهان ). || صافی کننده . بیزنده . (غیاث اللغات ) :گهی از نرگست خوناب پالای گهی بیخواب و گه مهتاب پیمای . عطار.ترکیب ها:- ترشی پالای . خون پالای . سماق پالای . رجوع به همین...
-
پالوده
لغتنامه دهخدا
پالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب مروّق :بگوش خردور، دبیر کهن همی کرد پالوده سیم سخن . اسدی .زر آلوده کم عیار بودزر پالوده ...