کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوکبی ترک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوکبی ترک
لغتنامه دهخدا
کوکبی ترک . [ ک َ ک َ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) قبادبیک . از اتراک است و در حیدرآباد بوده است . بیت زیر از اوست :چو در کنج قفس میرم بسوزیدم مگر روزی به امداد صبا خاکسترم راه سباگیرد.(از تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 ص 313).
-
واژههای مشابه
-
کوکبی جیلانی
لغتنامه دهخدا
کوکبی جیلانی . [ ک َ ک َ ی ِ ] (اِخ ) مولی میرالقاری . از معاصران شاه عباس بود و کتابی به نام زبدةالحقایق داردکه مشتمل بر ابوابی چند به زبان عربی و فارسی است . این کتاب برای سلطان احمدخان حاکم گیلان نوشته شده است . (از فهرست کتابخانه مدرسه ٔ سپهسالار...
-
کوکبی مروزی
لغتنامه دهخدا
کوکبی مروزی .[ ک َ ک َ ی ِ م َ وَ ] (اِخ ) از شاعران دوره ٔ غزنویان و به حسن بیان معروف بوده است . قطعه ٔ زیر از اوست :قدح و باده هر دو از صفوت همچو ماه دوهفته دارد اثریا قدح بی می است یا می ناب بی قدح در هوا شگفت نگر. (از لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 6...
-
حسین کوکبی
لغتنامه دهخدا
حسین کوکبی . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ک َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اسماعیل از فرمانروایان علوی طبرستان که در 251-253 هَ . ق . حکومت کرده است . رجوع به علویان طبرستان شود.
-
جستوجو در متن
-
سیار
لغتنامه دهخدا
سیار. [ س َی ْ یا ] (ع ص ) رونده . (از آنندراج ). کسی که سیر میکند و آنکه بسیار میگردد و آنکه برای تماشا و تفرج سیر میکند. (ناظم الاطباء). سیاح . (زمخشری ). کثیرالسیر. (اقرب الموارد) : ستاره گفت منم پیک عزت از دراواز آن به مشرق و مغرب همیشه سیارم . خ...
-
انکار
لغتنامه دهخدا
انکار. [ اِ ] (ع مص ) ناشناختن . (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). ندانستن . جاهل بودن به چیزی . (از اقرب الموارد): انکار مرد کار را؛ نشناختن وی آن را. (از ناظم الاطباء). || جحود کردن . (منتهی الارب ) (از ...
-
تحویل
لغتنامه دهخدا
تحویل . [ ت َح ْ ] (ع مص ) مُحال گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). برگردانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحویل چیزی ب...
-
مولد
لغتنامه دهخدا
مولد. [ م َ ل ِ ] (ع اِ) زمان ولادت . (آنندراج ) (غیاث ). هنگام زادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هنگام تولد. زایچه . گاه زادن . هنگام زادن . زمان زادن . سال ولادت . تاریخ ولادت . (یادداشت مؤلف ). || جای زادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای...
-
شعری
لغتنامه دهخدا
شعری . [ ش َ را / ش ِ را / ش ُ را ] (اِخ ) نام دو ستاره ، یکی شعری العَبور ودیگری شعری الغمیصاء. شعری العبور که شعرای یمانی گویند ستاره ای است بسیار روشن که بعد از جوزا برآید ودر آخر تابستان اول شب بر فلک نمایان گردد، و آنرا شعری العبور از آن جهت گوی...
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَ ] (صوت ) کلمه ٔ خطاب است یعنی ای و به عربی یا گویند. (برهان ). در فارسی ... کلمه ٔ خطاب است بمعنی ای . (غیاث از برهان ). و صاحب نهج الادب آرد: و بعضی گویند: «الا» از هلا، که بمعنی مذکور (تنبیه ) است در فارسی مستفاد میشود که این نیز فارسی بو...
-
بیدق
لغتنامه دهخدا
بیدق . [ ب َ دَ ] (معرب ، اِ) معرب و مأخوذ از پیاده ٔ فارسی . (ناظم الاطباء). معرب پیادک ، پیاده . پیاده ٔ شطرنج را گویند و آن مهره ای باشد از جمله مهره های شطرنج و معرب پیاده است . (برهان ). مهره ٔ پیاده ٔ شطرنج که چون تواند هفت خانه بی مانع پیش رو...
-
مریخ
لغتنامه دهخدا
مریخ . [ م ِرْ ری ] (اِخ ) نام ستاره ٔ فلک پنجم از ستاره های خُنَّس و آن را بهرام نیز گویند، منحوس و دال بر جنگ و خصومت و خونریزی و ظلم است . (منتهی الارب ). کوکبی است از جمله ٔ سبعه ٔ سیاره و در آسمان پنجم می باشد. (برهان ). ستاره ای است از خنس ، گو...
-
برگشته
لغتنامه دهخدا
برگشته . [ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) برگردیده . مراجعت نموده . (ناظم الاطباء). بازگشته : منم منم بلبل سرگشته از کوه و کمر برگشته . ؟التفات ؛ برگشته نگریستن . (از منتهی الارب ). || پشت کرده . منصرف . روی گردان شده : ای امت برگشته ز اولاد پیمبرا...