کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوژی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوژی
لغتنامه دهخدا
کوژی . (اِ) آبگیر. غفچی . آبدان . ژی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوزی و ژی شود.
-
کوژی
لغتنامه دهخدا
کوژی . (حامص ) دوتایی . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حُدبه . احدیداب . خمیدگی . کوژ بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز کوژی پشت من چون پشت پیران ز سستی پای من چون پای بیمار. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 217).و رجوع به کوژ و کوزی شود. || چی...
-
واژههای مشابه
-
characteristic of convexity
مشخصۀ کوژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای فضای هنجیدۀX ، زبرینۀ همۀ عددهای نامنفی که بهازای آنها هنگ تحدب برابر با صفر است متـ . مشخصۀ تحدب
-
modulus of convexity
هنگ کوژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] کمیتی برای سنجش تحدب کرۀ یکۀ فضای بُرداری هنجیده متـ . هنگ تحدب
-
جستوجو در متن
-
مشخصۀ تحدب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مشخصۀ کوژی
-
هنگ تحدب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← هنگ کوژی
-
convexity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرک، تحدب، حدبه، کوژی، بر امدگی
-
convexities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
convexities، تحدب، حدبه، کوژی، بر امدگی
-
island arc
کمان جزیرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، ژئوفیزیک] گروهی از جزایر آتشفشانی که چیدمانی کمانشکل دارند بهنحویکه کوژی کمان آنها بهسوی پهنۀ اقیانوس است
-
effective throat, weld throat1, fillet weld throat1
گلویی مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] کمترین فاصلۀ بین ریشه و رویۀ جوش در جوش گوشهای بدون کوژی و کاوی
-
تحدب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآمدگی، برجستگی، قوزی، کوژی ۲. گوژ شدن، ≠ تعقر
-
فرصة
لغتنامه دهخدا
فرصة. [ ف َ ص َ] (ع اِ) خسته یا هسته ٔ مقل و آن اخص از فرص است . || بادی که کوژی آرد در پشت . (منتهی الارب ). بادی که کوژی از آن بود و از این معنی است که گویند: فلان اًن فاتته الفُرصةاخذته الفَرصة. (اقرب الموارد). رجوع به فرص شود.
-
قوس
لغتنامه دهخدا
قوس . [ ق َ وَ ] (ع اِمص ) کوژی پشت . (منتهی الارب ). || (مص ) کوژپشت شدن . (از اقرب الموارد).