کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوژانوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوژانوک
لغتنامه دهخدا
کوژانوک . (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ و امثال آن را گویند. کوژنوک . (از برهان ) (آنندراج ). کوژابند.پره ٔ کلیدان قفل . پره ٔ کلیدان . فراشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوژابند و کوژنوک شود.
-
جستوجو در متن
-
کوژنوک
لغتنامه دهخدا
کوژنوک . (اِ) بمعنی کوژانوک است که پره ٔ کلیدان درباغ و طویله و امثال آن باشد. (برهان ). به معنی پره ٔکلید زیرا که نوکش کژ است . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به کوژانوک شود.
-
کوژابند
لغتنامه دهخدا
کوژابند. [ ب َ ] (اِ) کوژانوک . پره ٔ کلیدان در. پره ٔ کلیدان . فَراشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل بعد شود.
-
کوژانک
لغتنامه دهخدا
کوژانک . [ ن َ ] (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوژانوک شود.
-
پره
لغتنامه دهخدا
پره . [ پ َ رَ / رِ / پ َرْ رَ / رِ ] (اِ) حلقه و دایره ٔ لشکر از سوار و پیاده . خطی که از سوار و پیاده کشیده شود و آنرابعربی صف خوانند. (برهان ). حلقه ٔ زده ٔ لشکریان سوارو پیاده برای حصار دادن نخجیر و جز آن : ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ که میر پر...