کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچک تر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
misdemeanor, minor crime, summary offense
جنحۀ کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] جرمی که به دلیل داشتن مجازات کمتر در مقایسه با جنحۀ بزرگ کماهمیت پنداشته میشود و محکومیت حبس یک سال یا کمتر دارد
-
junior suite
سراچۀ کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سراچهای یکاتاقه با فضایی اضافی برای نشیمن
-
small colony
پَرگَنۀ کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای نسبتاً کوچک به اندازۀ 1 تا 2 میلیمتر
-
small game
شکار کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانات شکاری کوچکجثه
-
small RNA, small endogenous RNA
رِنای کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رِنای باکتریایی کوچکی که تنظیمکنندۀ بیان ژن است اختـ . رِناک sRNA
-
side drum, snare drum
طبل کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] طبل دوطرفۀ کوچکی که بر روی پوست زیرین آن رشتههایی کشیده شده است
-
نوروز کوچک
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) (اِمر.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .
-
کوچک شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - کوتاه و تنگ شدن . 2 - حقیر شدن .
-
آقداغ کوچک
لغتنامه دهخدا
آقداغ کوچک . [ غ ِ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) رجوع به آقداغ شود.
-
جوغان کوچک
لغتنامه دهخدا
جوغان کوچک . [ن ِ چ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. کوهستانی و سردسیری است . 246 تن سکنه دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
-
جده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
جده ٔ کوچک . [ ج َدْ دَ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) مدرسه ٔ.... نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار در وسط معموره ٔ شهر واقع شده و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
حکیم کوچک
لغتنامه دهخدا
حکیم کوچک . [ ح َ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) محمدسعیدبن محمدسعید شریف قمی . از اکابر علمای امامیه و دارای تألیفاتی است . او راست : 1- اسرارالصنایع، که در صناعات خمسه ٔ قیاسیه منطق (برهان ، جدل ، شعر، مغالطه و خطابه ) است و در آن از صناعیه ٔ میرفندرسکی استمد...
-
روده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
روده ٔ کوچک . [ دَ / دِ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به روده شود.
-
زاب کوچک
لغتنامه دهخدا
زاب کوچک . [ ب ِ چ َ ] (اِخ ) رودی است در جنوب اربل مؤلف تاریخ کرد گوید: در شمال در دامنه ٔ سلسله ٔ زاگروس اوربیلوم [اربیل کنونی ] بود در جنوب اربیل دولت شیموروم (آلتون کوپری فعلی )نزدیک زاب کوچک قرار داشت . در جنوب آن ناحیه هارش بود که فعلاً در جای...
-
زبان کوچک
لغتنامه دهخدا
زبان کوچک . [ زَ ن ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوشت زبان شکل کوچک آویخته در حلق . (فرهنگ نظام ). ملاز. ملازه . کده . لهات . کام .