کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوچکی
/kuča(e)ki/
معنی
۱. کوچک بودن.
۲. خردی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حقارت
۲. کمحجم
۳. طفولیت
۴. خردی
دیکشنری
littleness, smallness
-
جستوجوی دقیق
-
کوچکی
لغتنامه دهخدا
کوچکی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص ) صغر و خردی . (ناظم الاطباء). خردی . صغیری . (فرهنگ فارسی معین ). صغر.مقابل بزرگی و عظم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قلظقه ؛ کوچکی اندام . (منتهی الارب ). || کم وسعتی . کم حجمی . || اندکی . قلت . || کم سنی . (فرهنگ فارس...
-
کوچکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. حقارت ۲. کمحجم ۳. طفولیت ۴. خردی
-
کوچکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kuča(e)ki ۱. کوچک بودن.۲. خردی.
-
کوچکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) صغر، خردی .
-
کوچکی
دیکشنری فارسی به عربی
قلة
-
واژههای مشابه
-
کوچکی کردن
لغتنامه دهخدا
کوچکی کردن . [ چ َ / چ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری کردن . اطاعت کردن . در مقامات پایین از دستورها و اوامر مافوق پیروی کردن .- امثال :آدم تا کوچکی نکند به بزرگی نمی رسد ؛ برای نیل به درجه ٔ بزرگی و فرماندهی باید از اطاعت وفرمانبرداری شروع کرد. (...
-
محل کوچکی از شهر که محل سکونت اقلیت هااست
دیکشنری فارسی به عربی
غيتو
-
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد
دیکشنری فارسی به عربی
مصب
-
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک (مثل طره گیسو) که بگردن میاویزند
دیکشنری فارسی به عربی
منجد
-
جستوجو در متن
-
ضعف و زبونی
فرهنگ گنجواژه
کوچکی.
-
خردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] xordegi خردی؛ کوچکی.
-
ریزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rizegi خردی؛ کوچکی.
-
صغارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَغارة] [قدیمی] sa(e)qārat کوچکی؛ خُردی.