کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچولو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوچولو
/kučulu/
معنی
۱. بسیارکوچک؛ هر چیز کوچک.
۲. (اسم) بچۀ کوچک؛ کودک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
diminutive, small, tiny, wee
-
جستوجوی دقیق
-
کوچولو
لغتنامه دهخدا
کوچولو. (ص ) در تداول عامه ، کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). در تداول عامه ، بسیار کوچک : دست و پا کوچولو. آقاکوچولو. خانم کوچولو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) بچه . کودک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوچولو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kučulu ۱. بسیارکوچک؛ هر چیز کوچک.۲. (اسم) بچۀ کوچک؛ کودک.
-
کوچولو
فرهنگ فارسی معین
(ص .)1 - دارای حجم یا ابعاد کوچک . 2 - دارای مقدار کم . 3 - خرد سال .
-
کوچولو
دیکشنری فارسی به عربی
طفل
-
جستوجو در متن
-
بچه فِسقِلی
لهجه و گویش تهرانی
کوچولو
-
tiny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوچک، بچه کوچولو، ریز، بسیار کوچک، کوچولو، ناچیز، خرد، ریزه
-
petty whin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناز کوچولو
-
Little John
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جان کوچولو
-
doggie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ کوچولو
-
Little Joe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جو کوچولو
-
Little Giant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غول کوچولو
-
sagy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ کوچولو
-
doghood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ کوچولو
-
poussie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ کوچولو