کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچه بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوچه راه
لغتنامه دهخدا
کوچه راه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) راه باریک . (فرهنگ فارسی معین ) : یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان . نظامی .طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست .صائب (از بهار عجم ).
-
کوچه طلا
لغتنامه دهخدا
کوچه طلا. [ چ َ / چ ِ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کوچه قاضیان
لغتنامه دهخدا
کوچه قاضیان . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است و 472 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کوچه گرد
لغتنامه دهخدا
کوچه گرد. [ چ َ / چ ِ گ َ] (نف مرکب ) آن که در کوچه ها بگردد و اکثر این قسم مردم رند و حسن پرست و تماشایی می باشند. (آنندراج ). آن که در محله ها و کوچه ها گردد (غالباً این نوع کسان رند و حسن پرست اند). (فرهنگ فارسی معین ) : طفل اشکم کوچه گردآستین از ...
-
کوچه گردی
لغتنامه دهخدا
کوچه گردی . [ چ َ / چ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : یا کوچه گردی می شود یا خانه داری ؛ به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| طوافی . || خانه بدوش...
-
کوچه مشگ
لغتنامه دهخدا
کوچه مشگ . [ چ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس که در شهرستان خوی واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سلامت کوچه
لغتنامه دهخدا
سلامت کوچه . [ س َ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) استحکامات لشکری و جنگی . (ناظم الاطباء). مورچال . (آنندراج ).
-
یک کوچه
لغتنامه دهخدا
یک کوچه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] (ق مرکب ) آن مقدار راه که مسافت یک کوچه داشته باشد. (آنندراج ). مسافتی معادل درازای یک کوچه : با عقل گشتم یک سفر یک کوچه راه از بی کسی شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلالها.صائب (از آنندراج ).
-
کوچه باغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kučebāq کوچهای که به باغ راه داشته باشد یا از کنار باغی بگذرد.
-
کوچه باغی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کوچهباغ) kučebāqi ۱. = کوچهباغ۲. [مجاز] ویژگی هر نوع آواز جاهلمآبانه.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور.
-
کوچه گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kučegard کسی که در کوچه و خیابان گردش میکند.
-
پس کوچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِ.) کوچه فرعی .
-
کوچه باغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کوچه ای که راهی به باغ داشته باشد یا از کنار باغ بگذرد.
-
شاه کوچه
لغتنامه دهخدا
شاه کوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ٔ بزرگ که کوچه های کوچک دیگر بدان پیوندد. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنایان راه بزرگ کوره در زیر حمام که سایر راه ها بدان متصل شود. (یادداشت مؤلف ).
-
پس کوچه
لغتنامه دهخدا
پس کوچه . [ پ َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ٔ کوچکتری که به کوچه ٔ دیگر پیوسته است .